سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۵
ابن عربی ضمن اعتقاد به جبر، عقل را در فهم معارف حجت نمی‌داند

مصطفی آذرخشی با مأخذیابی و بررسی سندی روایات «فتوحات مکیه» معتقد است که ابن عربی ضمن اعتقاد به جبر، عقل را در فهم معارف، حجت نمی‌داند و معتقدات خود را بر آیات و روایات تحمیل کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بدون تردید محی‌الدین ابن عربی در تصوف و عرفان نظری از جایگاه ویژه برخوردار است؛ وی در مفصل‌ترین کتاب خویش یعنی «الفتوحات المکیه» به بسط نظرات عرفانی خود به ویژه در موضوع توحید پرداخته و در مواضع مختلف استشهاداتی به آیات قرآن کریم و روایات نبوی دارد. از آن جهت که این کتاب، جامع تمام آراء و نظرات ابن عربی در حوزه عرفان نظری است، تأثیر چشمگیری بر عرفان و تصوف و فلسفه برجای گذاشته است؛ آنچنان که تمامی عرفای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده است و در اشعار صوفیان و فسفه صدرایی نیز بازتاب قابل ملاحظه دارد.
 
تأثیرگذاری این کتاب در فرهنگ اسلامی، ضرورت بررسی مستندات قرآنی و روایی آن را آشکار می‌کند. زیرا اقبال بسیاری از اهل اسلام در مطالب عرفانی این کتاب، از آن روست که ابن عربی تلاش کرده مکاشفات خود را با استناد به آیات و روایات، موجه کند. در این راستا کتاب حاضر عهده‌دار بررسی احادیث توحیدی کتاب فتوحات مکیه از نظر متن و سند است.
 
در فصلی از کتاب حاضر، رویکردهای علم‌الحدیثی ابن عربی مورد کنکاش قرار گرفته که تا حدودی مواضع وی را در خصوص روایات اعتقادی مشخص می‌کند، آنگاه روایات مورد استناد وی، به ترتیب فراوانی استعمال، مورد بررسی قرار گرفته است. در بررسی هرکدام از روایات توحیدی، ابتدا به مآخذ و نظرات محدثان درباره سند آن حدیث پرداخته شده است و دست آخر، برداشت‌های ابن عربی از روایات توحیدی ارزیابی شده است.
 
مصطفی آذرخشی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و استادیار دانشکده الهیات و ادیان است. وی درباره هدف خود از تألیف کتاب «ارزیابی روایات فتوحات مکیه» می‌گوید: بدون تردید محی‌الدین ابن عربی در عرفان نظری از جايگاه ویژه‌ای برخوردار است. او چنان نقشی در عرفان نظری دارد که به اعتقاد برخی از محققان از جمله شهید مطهری، تمامی عرفای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده است. ابن عربی در مفصل‌ترین اثر خویش یعنی «الفتوحات المکیه»، به بسط نظرات عرفانی خود به ویژه در موضوع توحید پرداخته و در مواضع مختلف، استشهاداتی به آیات قرآن کریم و روایات نبوی دارد. تأثیرگذاری او در فرهنگ اسلامی ایجاب می‌کرد که مستندات قرآنی و روایی وی مورد ارزیابی قرار بگیرد که بنده در این کتاب درصدد همین کار بوده‌ام. با نویسنده این اثر درباره اهمیت فتوحات مکیه و رویکردهای متفاوتی که در این زمینه وجود دارد گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
گویا ابن عربی برای تالیف کتاب «ارزیابی فتوحات مکیه در باب توحید» زمان بسیار زیادی را صرف کرده است لطفا درباره این کتاب و جایگاه آن در میان آثار ابن عربی بگویید.
فتوحات مکیه گسترده‌ترین کتاب ابن عربی است که محققان، آن را دائرة‌المعارفی از مطالب تصوف می‌دانند؛ نام کامل این کتاب «الفتوحات‌ المكية فى‌ معرفة الاسرارالمالكية والملكية» است كه ابن عربی برای تألیف آن، حدود سى سال وقت صرف کرده و به دانش‌های مختلفی از قبیل تفسير، حديث، كلام، فقه و نیز آداب سلوك پرداخته است و تأثير قابل توجهی بر عارفان و صوفیان بعد از خود گذاشته است.


 
کتاب‌های زیادی در رابطه با فتوحات مکیه تألیف شده، چرا این اثر تا این اندازه مورد توجه واقع شده است؟
 اهمیت کتاب فتوحات، از یک جهت به این سبب است که شامل مهمترین مطالبی می‌شود که صوفیان در مسائل نظری با آنها مواجهند. بخش قابل توجهی از کتاب ناظر به موضوع وحدت وجود و موجود است که می‌دانیم محوری‌ترین بحثی است که در عرفان نظری مطرح شده و ابن عربی از زاویه دانش‌های متنوعی به آن نگریسته است.
 
جهت دیگری که درباره اهمیت فتوحات می‌توان مطرح کرد، شخصیت مؤلف اين کتاب است؛ عرفا و صوفیه تقریباً اتفاق نظر دارند که مهمترین شخصیت در تبیین عرفان نظری، ابن عربی است. حتی جلال‌الدین مولوی با آن جایگاه مهمی که در عرفان و تصوف دارد، از طریق صدرالدین قونوی، شاگرد و پسرخوانده ابن عربی، تحت تاثیر آراء او قرار دارد.
 
یکی از موضوعاتی که درباره ابن عربی مطرح می‌شود موضع‌گیری شدید او نسبت به شیعیان است شما با این تعبیر از او موافق هستید؟
ابن عربی از نظر مذهب، در جرگه اهل سنت محسوب می‌شود؛ چنانکه استاد جلال‌الدین آشتیانی که خود از مصححان و شارحان آثار ابن عربی بوده است، می‌گوید که او با وجود محبت به اهل بیت(ع)، دشمن سرسخت شیعیان بوده است؛ مخصوصاً با شیعیان ۱۲ امامی به شدت مخالف بوده است؛ زیرا شیعیان از ابوبکر و عمر اظهار بیزاری می‌کنند. ابن عربی به همین جهت، شیعیان را نکوهش می‌کند.
 
از سوی دیگر باید توجه داشت که اصل موضوع مهدویت، از مشترکات بین مذاهب اسلامی است تا جایی که سیوطی، عالم شهیر اهل سنت یک کتاب مستقل درباره روایات اهل سنت در موضوع مهدویت تألیف کرده است به نام: «العرفُ الوردی فی اخبار المهدی» با این تذکر که اهل سنت غالباً حضرت مهدی(عج) را از نسل حضرت امام حسن مجتبی می‌دانند؛ در حالیکه ابن عربی، حضرت مهدی(عج) را از نسل امام حسین(ع) دانسته است.

به هر حال برخی ابن عربی را شیعی ناب می‌دانند و عده‌ای سنی متعصب و ناصبی ولی خیلی‌ها هم او را عارف عامل و کسی که عبارات عجیب و زیبایی برای حضرت علی و مولای ما امام مهدی(عج) آورده، بالاخره حرف ثابتی نیست، چرا؟
اطاعت از اهل بیت(ع) در اعتقادات، اخلاقیات و شرعیات، به همراه اعلام برائت از دشمنان امامان ویژگی اصلی شیعیان از قدیم‌الایام بوده است. با این وصف، دور از واقع است که کسی ابن عربی را شیعه خالص بداند. مرحوم محسن جهانگیری که از عرفان‌پژوهان بسیار آگاه در عرصه دانشگاه بودند، در کتاب «ابن عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی» شواهد متعددی بر اعتقاد ابن عربی به جبر آورده است؛ در حالیکه این اعتقادی است که اهل بیت(ع) به شدت آن را رد کرده‌اند.
 
راجع به اختلاف علما درباره شخصیت ابن عربی نقل خاطره‌ای از علامه طباطبایی خالی از لطف نیست؛ آقای حسینی طهرانی می‌گوید: روزی در نزد علامه طباطبایی بودیم و صحبت ابن عربی به میان آمد، علامه طباطبایی گفتند: من از ابن عربی تعجب می‌کنم که چگونه معاویه و متوکل عباسی را با آن جنایت‌ها که کرده‌اند، در شمار اولیاء الهی دانسته است؟!!
 
آقای حسینی طهرانی که از دلبستگان به ابن عربی بوده است، می‌گوید من به علامه طباطبایی گفتم: «شاید ابن عربی مستضعف بوده»، واکنش علامه طباطبایی به این توجیه ناروا، لبخندی منکرانه بود. فردی چون آقای حسینی طهرانی نمی‌خواهد مطلب باطل ابن عربی را رد کند و درصدد این است که او را تبرئه کند و از این رو حرف بسیار بعیدی را مطرح می‌کند که با واکنش منکرانه علامه طباطبایی مواجه می‌شود. یعنی عده‌ای از علما چه در گذشته چه در دوره معاصر، به جهت ارادتی که به ابن عربی داشته‌اند، چشمهای خود را بر واقعیات موجود در کتب او می‌بندند. اکنون نیز عده‌ای از شاگردان همان آقای حسینی طهرانی، در مشهد فعالیت‌هایی دارند و همان مشکلی که در موضع استادشان بود، در مواضع این‌ها نیز مشاهده می‌شود.
 
ضمن اینکه گفته شده در کتاب فتوحات مکیه و گویا فصوص‌الحکم او اعتقادات کاملا خلاف شیعه ابراز شده، نظر علما و دانشمندان شیعه درمورد او چیست؟
آن دسته از علمای شیعه که مزاج عرفانی داشته‌اند، تلاش کرده‌اند به هر شکلی از شخصیت ابن عربی دفاع کنند. مانند سید حیدر آملی و همان آقای حسینی طهرانی که اشاره شد. در مقابل، علمایی که عموماً با فقه و روایات اهل بیت(ع) سر و کار داشته‌اند، آراء ابن عربی را رد کرده و او را فردی منحرف دانسته‌اند؛ مانند علامه مجلسی که در کتاب حق‌الیقین، به شدت نظرات ابن عربی را نقد کرده است؛ همینطور اخیراً در سؤالی که از محضر آیت‌الله سیستانی، راجع به مطالب ابن عربی شده است، ایشان در پاسخ، مسلک او را منحرف دانسته‌اند.
 
رویکردهای متفاوتی در نقد محی‌الدین وجود دارد، در میان رویکردها، مهمترین نقدی که وارد شده چیست؟
 مهمترین نقدی که به مطالب ابن عربی وارد است، نحوه مواجهه او با آیات و روایات است؛ او به عنوان یک مسلمان، به جای اینکه در پیِ فهم مقصود خداوند و پیامبر(ص) باشد، غالباً معتقدات خود را بر آیات و روایات تحمیل کرده است، مثلاً می‌گوید اعتراض موسی به هارون به این جهت بود که هارون توحید نمی‌فهمید(!!) و نمی‌دانست که گوساله زرّین نیز چیزی جز خدا نیست و از این رو نباید مانع گوساله پرستی آنها می‌شد!!! هرکسی که با قرآن آشنا باشد، به روشنی می‌فهمد که چقدر این مطلب دور از واقع است.
 
یا می‌گوید ما آدمیان عروسک‌های خیمه شب بازی هستیم (دقیقاً همین لفظ را به کار برده: «الستارة») و هیچ حریت و آزادی نداریم و فقط جهلاء هستند که انسان را آزاد و مختار می‌بینند!! امیرالمؤمنين علی(ع) چنین عقیده‌ای را به «خصماء الرحمان»، یعنی دشمنان خداوند نسبت داده است.
 
شما در کتابی که راجع به روایات توحیدی فتوحات نوشته‌اید به چه نتایجی درباره احادیث کتاب او دست یافته‌اید؟
درباره روایات توحیدی کتاب فتوحات چند کار انجام داده‌ام. اولاً روایات او را مأخذیابی کرده‌ام تا مشخص شود که آن احادیث از چه منابعی نقل شده است. نتیجه اینکه تمام منابع روایات ابن عربی، کتاب‌های حدیثی اهل سنت است و ابن عربی از ائمه اطهار و کتاب‌های شیعه هیچ روایت توحیدی را نقل نکرده است. کار دومی که انجام داده‌ام بررسی سندی روایات منقول در فتوحات است؛ باید گفت که برخی از روایات توحیدی فتوحات با ملاک‌های اهل سنت صحیح هستند و برخی از آنها نیز ضعیفند. کار سومی که در کتاب انجام داده‌ام، بررسی محتوایی روایات و بررسی نظر ابن عربی درباره احادیث توحیدی است.
 
گفتنی است که ابن عربی، عقل را در فهم معارف، حجت نمی‌داند. او می گوید: «ما‌ احادیث تشبیهی را به همان معنای ظاهری‌اش می‌پذیریم، یعنی اگر در حدیثی آمده که خدا از آسمان پایین می‌آید (ینزل الی السماء الدنیا) ما مانند عقلگرایان، آن را به نزول رحمت الهی تعبیر نمی‌کنیم؛ بلکه آن را از مصادیق تحول حق‌تعالی در صور مختلف می‌دانیم.»
 
بعد اظهار داشته است: عقل می‌گوید محال است که خدا محل حوادث واقع شود، اما ما با عقل کاری نداریم و آن را تصدیق نمی‌کنیم! (یا عقل من المحال ان نصدقک)، چنین دیدگاهی درباره عقل، با آموزه‌های اهل بیت(ع) که عقل را حجت درونی خداوند و همسنگ پیامبر(ص) دانسته‌اند، به هیچ وجه سازگار نیست.
 
چنین است که ابن عربی، تمام آن روایات تشبیهی که حتی محدثان اهل سنت کوشیده‌اند تا معنایی تنزیهی برای آنها ارائه کنند، به همان معنای ظاهری‌اش می‌گیرد و آن را با محوریت وحدت وجود و موجود و تجلّی ذاتی خداوند به اشکال و صور مختلف، توجیه می‌کند.

چه رابطه‌ای بین عرفا و اهل بیت(ع) وجود دارد؟
عرفا نسبت به اهل بیت(ع) عموماً اظهار ارادت و محبت داشته‌اند؛ از شیخ عطار که ابیات شورانگیزی درباره امامان(ع) دارد؛ مثلاً درباره صادقین(ع) سروده است:
 باقر و صادق دو گوهر بوده‌اند
که علومِ حیدری بَر بوده‌اند
 
و تذکرة الاولياء را با شرح حال امام صادق(ع) شروع می‌کند تا سنایی و مولوی و جامی، همگی به اهل بیت(ع) اظهار علاقه کرده‌اند. عموم سلسله‌های تصوف خرقه‌ستانی مشایخ و اقطاب خود را نهایتاً به امیرالمؤمنين(ع) منتسب می‌کنند.
 
اما اینکه چقدر معارف و سلوکشان منطبق با آموزه‌های اهل بیت(ع) باشد، حرف دیگری است. بنده در مقاله‌ای با عنوان «نسبت خدا و خلق در بیانات امیرالمؤمنين(ع) و نقد دیدگاه عرفا» به بیان تفاوت‌های اصلی مکتب علوی با مطالب متصوفه پرداخته‌ام.

کتاب «ارزیابی روایات فتوحات مکیه در باب توحید» تألیف مصطفی آذرخشی در 335 صفحه، شمارگان 1000 نسخه با قیمت 25 هزار تومان از سوی انتشارات نبأ منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها