«مریم حضرتی»، نویسنده اردبیلی که بهتازگی دو کتاب «راه خانهام را بلدم» و «برف سفید و ماجرای خاکستری» را منتشر و روانه بازار کرده است، رؤیاپردازی را بخش مهمی از زندگی خود میداند.
مسئولیت انجمن ادبی سیمین دانشور در استان اردبیل، کسب رتبه اول جشنواره داستانی سیب، کسب عنوان سومی جشنواره خاطرهنویسی استان، دبیری و داوری نخستین جشنواره داستان کوتاه شهری شمالغرب کشور، از تجارب حضرتی در چند سال اخیر است. او همچنین تدریس داستاننویسی در فرهنگسرای سوم خرداد را در کارنامه خود دارد که برگزاری جشنوارههای فرهنگی شهرداری اردبیل با داورهایی در سطح ملی را در پی داشته است.
از حضرتی که این روزها نوشتن را دغدغه اصلی خود میداند و پیش از این در «زیر پوست زخمی جادهها» و «یک شهر، یک خانه» نویسندگی را تجربه کرده است، سراغ کتابهای جدیدش را گرفتیم. میگوید: «راه خانهام را بلدم» خاطرات عذرا شوقی، همسر شهید مدافع حرم فرید کاویانی است و عشق و انتظار دو رکن اصلی این روایت عاشقانه را تشکیل میدهند.
وی اضافه میکند: فرید از کودکی به سبب فقر خانواده به پیشنهاد عمویش به قم رفته و سالها در کارگاه قالیبافی کار کرده است. طعم تنهایی و سختیهای زندگی را از ۹ سالگی درک کرده و به این ترتیب، جوانی خودساخته و متکی به نفس بار میآید.
نویسنده کتاب ادامه میدهد: همین خصوصیات مردانه سبب میشود تا عذرا در ۱۷ سالگی و در همان نخستین دیدارها دلداده فرید شود و این دو خیلی زود در اوایل دهه ۸۰ در روستای لُرد از توابع شهرستان خلخال قصه عشق برای هم میخوانند.
وی تعریف میکند: آن روزها فرید کارگر آرماتور بند سادهای بوده که به سبب شغل خود مرتب به شهرها و روستاهای دیگر سفر میکرد و به این ترتیب در کنار عشقی که بین او و عذرا وجود دارد، ناخواسته واژه انتظار را از همان ابتدای زندگی مشترک وارد لغتنامه خانوادهاش میکند.
به گفته حضرتی فراز و فرودهای زندگی عذرا و فرید، از خود گذشتیهای بسیاری را برای هر دو به همراه دارد و شاید به همین دلیل است که وقتی موسم دفاع از حرم فرامیرسد، فرید تصمیم میگیرد برای ساخت سنگر و استحکامات دفاعی به سوریه برود و از مهارتهای خود در آنجا استفاده کند.
«راه خانهام را بلدم» با شمارگان 2500 نسخه، به قیمت 20هزار تومان از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شده است.
اما قصه رمان «برف سفید و ماجرای خاکستری»، که پیشتر نیز در ایبنا معرفی شده بود، از واقعیتی الهام گرفته که در بخش ارشق شهرستان مشگینشهر اتفاق افتاده و نویسنده از ۱۵ سالگی با آن زندگی کرده است؛ قصهای عاشقانه، اجتماعی و تاریخی که در زندگی «گؤزل» و «دریا» رقم میخورد.
حضرتی در این باره نیز میگوید: «گؤزل» عمه پدر من بود، اما دیگر شخصیتهای داستان، تخیلی هستند و به عبارتی، یک اتفاق واقعی، با آمیزه تخیل، به اثری سوررئال به سبک رئالیسم جادویی بدل شده است.
«برف سفید و ماجرای خاکستری» در تهران و از سوی نشر پایتخت، با نظارت منوچهر صالحی در 130 صفحه، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه، به قیمت ۲۵۰۰۰ تومان با طرحی از سیامک پاینده بر جلد آن، منتشر شده که استقبال کمنظیر دوستداران ادبیات را در پی داشته است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کلاغها روی قبرها هلهله میکردند و اوج میگرفتند... یاد حرفهای مادر افتادم که میگفت: «کلاغها وقتی که اینطور دستهجمعی پرواز میکنند، عروسی دارند»... یعنی کشتهشدههای جنگ چالدران هم عروسی داشتند؟ ... شاه اسماعیل گریه میکرد، انگار دیگر دست و دلش به جنگ نمیرفت. عثمانیها این همه کشته روی دستش گذاشته بودند....
به اعتقاد حضرتی، چاپ همزمان «راه خانهام را بلدم» و رمان «برف سفید و ماجرای خاکستری» نویدبخش تلاش مضاعف نویسندگان اردبیلی برای خلق آثار جدید است.
وی همچنین از تولید کتاب صوتی سه اثر خود (یک شهر، یک خانه، راه خانهام را بلدم و رمان اخیر) خبر داد. این آثار در شرکت وویسس اردبیل به مدیریت داوود حجازی تولید و در اپلیکیشن کتابهای الکترونیک عرضه خواهد شد.
نظر شما