وقتیکه دل بهانه میگیرد، باید آرامش کرد. دلارام هر کس، چیزی یا کسی ست! «شیعه» از غروب غمبار دهمین روز از محرم سال ۶۱ هجری تا به امروز و تا به «فرداهای سبز ظهور»، دلارامی مشترک داشته که هم دردهایش را با آن تسکین داده و هم راهش را با آن مشخص کرده است.
این دلارام، یک تابلوی نقاشی است که از دورنگ اصلی تشکیلشده و شیعه با نگاه به آن، آرام میشود!
من با قرائتهای روشنفکرمآبانه و نیز متحجرانه و التقاطی و انواع «ایسم» هایی که در طول قرنها دامنگیر اسلام و شیعه شده است، کار ندارم اما اگر قرار باشد مهمترین ارکان تشیع را به زبان رنگها به تصویر بکشم، از دورنگ سخن میگویم. یکی «سرخ» و دیگری «سبز»!
در نشانهشناسی رنگهای شیعه، «سرخ» رنگ علم برافراشته شده خون حسین (ع) است که خشک نخواهد شد و «سبز» رنگ ظهور است. رنگ «دولت کریمه» بشارت دادهشده که ملک سلیمان (ع) ماکتی از آن بوده است! و این وعدهی خدا در کتاب مقدس است که؛ «و ما در زبور -پس از تورات- نوشتهايم كه اين زمين را بندگان صالح من، ميراث خواهند برد.»(انبیاء- ۱۰۵)
تشیع راستین که هویتش غدیری است، یک موتور محرّک دارد که «عاشورا» است و یک آرمان بزرگ دارد که «دولت منجی موعود» است! و عجیب اینکه بین حسین (ع) و مهدی (ع) ارتباطهای معناداری وجود دارد که یکی از مهمترین آنها، مسئلهی انتقام خون حسین (ع) است!
بین عاشورا با ظهور نیز، ارتباطی عمیق وجود دارد، یکی اینکه منتظر واقعی، هم «عقل سرخ» است هم «بصیرت سبز»!
بر اساس این نگرش، انسان بی آرمان، حیوانی ناطق است که نطق (نفس ناطقه) اش را متعالی نکرده و در «زمان» غرقشده است، بیآنکه پیشرو بودن را با تمام وجود احساس کند! عاشورا و انتظار، تکلیف تشیع را برای همیشهی تاریخ مشخص کرده است. یکی تن به ظلم نمیدهد و از جان میگذرد! و دیگری، افقی متعالی را ترسیم میکند برای رفتن و رفتن و رفتن و رفتن و رفتن ... تا رسیدن!
مقصد کجاست؟! مقصد «غدیر» است!
غدیر که مبدأ بود؟!
نه! غدیر مبدأ و مقصد و صراط و میزان و حشر و توحید و نبوت است! چراکه ولایت، باطن همهی این الفاظ و مفاهیم است و حسین و مهدی، نقاشان سرخ قلم و سبز نگار تابلوی عظیم غدیرند! آنچنانکه هدفی جز تحقق غدیر نداشته و ندارند!
تابلوی غدیر، دورنگ دارد، سرخ و سبز و دیگر رنگها در حاشیه هستند! فردا عاشوراست و فرداهای دور یا نزدیک، صبح ظهور خواهد بود! از عاشورا تا ظهور، بهظاهر زمان زیادی ست اما اگر دقیق بنگریم، میبینیم، حسین همان مهدی ست که دعوتکنندگانش وی را تنها گذاشتند! و این برای ما و نسلهای فردا تلنگری خواهد بود که مبادا مهدی را دعوت کنیم و در برابرش جبهه بگیریم!
برای ما ترسیم کردهاند، همهی روزها عاشوراست و همهی مکانها کربلاست اما برای منتظران پیشرو، همهی زمانها ۱۸ ذیالحجه است و همهی مکانها غدیر خم!
مهم ماندن بر سر پیمان است!
غدیری که باشی، علی را تنها نمیگذاری!
عاشورایی که باشی، حسین را تنها نمیگذاری!
و اگر منتظر حقیقی باشی، همهی روزها برایت جمعهی موعود است و به شوق بیعت با مهدی، برای او قدم میزنی، قلم میزنی و مجاهده میکنی! اگر چنین است، شیعه بودن مبارکت باد!
راستی، هیچ میدانی که در فرهنگ سرخ عاشورایی و فرهنگ سبز مهدوی، چیزی به نام شکست و مرگ وجود ندارد؟!
خالص که باشیم، شکست ۷۲ تن را تاریخ پیروزی مینامد و مرگ را حیاتی نو برای ادامهی حیات!
اگر دلت بیقراری کرد، آرامش کن!
دلت را به نگارخانه تاریخ ببر و او را مقابل تابلوهای مختلف قرار بده! در نگارخانه تاریخ، نقاشان بسیاری بارنگها، نقشهای زشت و زیبا کشیدهاند اما اگر دلت با نگاه به «نقاشی سرخ و سبز» آرام شد، سلام علی و حسین و مهدی را به دلت برسان و به دلت بگو، شیعه تا زمانی که خط سرخ حسین و آرمان سبز انتظار را دارد، توقف نخواهد کرد تا آن زمان که آیهی «الیوم اکملت لکم دینکم» دوباره نازل شود بر قلب تمام آزادگان ...
راستی چرا به امام زمان، امام زمان میگویند؟!
باید از زمان بپرسم ...
روزی این سؤال را از زمان پرسیدم! سه کلمه گفت!
«گذشته، حال، آینده»
گذشته شیعه، غدیر و کربلاست ...
و فردایش دولت موعود ...
و حال، همان فردایی ست که دیروز منتظرش بودیم!
حسین هم منتظر مهدی ست!
باور نداری؟!
از خون جاریاش بپرس!
نظرات