به گفته «سیما سجادیان»، نویسنده نیشابوری این رمان، با مطالعه کتاب «جنگ، عشق، آدمها» شاید از آنچه در مورد قوم مغول نمیدانستید ،به شگفت آیید، شاید از آنچه به مردم نیشابور گذشته، اندوهگین شوید؛ اما خواهید دید با تمام رنجهای تاریخ زنان به مدد عشق، زشتیها را به زیباییها تبدیل کردهاند.
تاریخ نام مردمان عادی را نادیده میگیرد
وی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا با بیان اینکه «این کتاب، داستان زنان و مردانی است که زنده ماندند تا ایران زنده بماند»، گفت: از آنجایی که تاریخ نام مردمان عادی را نادیده میگیرد، تمام شخصیتهای داستان، تخیلی هستند؛ اما، سیر حوادث مطابق با تاریخ ثبت شده، رخ داده است. شخصیتهای سیاسی نامبرده و مکانها در تاریخ به همین نام وجود دارند و آداب و رسوم اقوام مطابق واقعیت و تاریخ به تصویر کشیده شده است.
از نویسنده کتاب «جنگ، عشق، آدمها» خواستم تا آنجا که مقدور است بیشتر در مورد موضوع و روند داستان برایم بگوید؛ « این کتاب، داستان یک خانوادهی هنرمند نیشابوری است که در زمان خوارزمشاهیان در نیشابور زندگی میکنند و در همان زمان، مغولها برای فتح جهان به راه افتادند. طبق تاریخ ابتدا یک سال نیشابوریان با مغولها عهد صلح میبندند و در همان زمان دختر جوان خانواده مورد توجه یکی از سرداران مغول قرار میگیرد و .....» و به اینجا که میرسد با لبخندی مرا حواله میدهد به مطالعه کتاب.
خانم سجادیان کارشناس مامایی است و در زمان دانشجویی در انجمنهای ادبی حضور فعال و پررنگی داشته است؛ اما، رشتهی قصه علاقه او به نوشتن، سر درازی دارد و برمیگردد به دوران دانشآموزی؛ زمانی که دختری 9 ساله بوده و اولین انشایش، آنچنان تحسین معلمان و مادرش را برمیانگیزد که برای قدم گذاشتن در راه نوشتن انگیزه زیادی کسب میکند و کتابهایی که پدرش برای مطالعه در اختیار او میگذارد، چراغ راهش میشوند و به رشد این استعداد کمک میکنند.
نوع زندگی در قدیم برای خانم سجادیان همیشه جذاب بوده و همین امر باعث شده با بزرگترهای خانواده پیرامون سبک زندگیشان زیاد صحبت کند اما، جرقه اولیه نگارش این کتاب در یک اردوی نیشابورشناسی که خود او در زمان دانشجویی ترتیب داده بود، زده شد؛ «هنگامی که فریدون گرایلی، دبیر تاریخ و نویسنده کتاب «نیشابور، شهر فیروزه» به عنوان مهمان برنامه از تاریخ و سرگذشت شهر نیشابور گفت.
البته تجربهی کاری او در حوزه مامایی نیز تاثیر بسزایی در پرداخت او به این موضوع داشت. خودش در این باره عنوان کرد: من در فضای کار با خانمهای زیادی در ارتباط هستم و متوجه شدم که در کشور ما، بانوان چقدر محافظ و شکل دهندهی فرهنگ هستند، پس با این شناخت، سعی کردم فضای خانوادگی آن دوران را زنده کنم.
همیشه بین عنوان و درونمایه ارتباط خاصی وجود دارد و همین امر باعث شده نام این داستان، «جنگ، عشق، آدمها» شود چراکه به گفته خانم سجادیان، این کتاب، داستان آدمهایی است که از هر قوم یا فرهنگی که باشند عشق را میشناسند و تداوم زندگی به آنها وابسته است.
از نویسنده کتاب «جنگ، عشق، آدمها» در مورد زمان صرف شده برای نگارش کتاب و منابعی که از آنها استفاده کرده پرسیدم، او در پاسخ گفت: هم تجربهی زیستی و هم وقایع تاریخی اخیر، در زنده شدن ماجرای تلخی که بر سر نیشابور گذشته در ذهن من نقش داشتند، نوعی نگرانی از تکرار یک رویداد تلخ تاریخی، در زمان حال، و این بار برای کل کشور، مرا وادار به نوشتن کرد. در ابتدا فکر نمیکردم داستان را بتوانم تمام کنم اما، تشویقها و ابراز علاقهی دوستانم مرا وادارم کرد دست از نوشتن بر ندارم و آن ایدهای که حدود 20 سال برای نگارش این کتاب داشتم را جامهی عمل بپوشانم.
رمانها انسانیترین نوع کتابها هستند
سیما سجادیان ادامه داد: منابع تاریخی داستان، «قوانین یاسای چنگیز» نوشتهی «دیوید اُ مورگان» و ترجمهی «یزدان فرخی»، کتاب «شاه کشی» (بخش حمله مغول به نیشابور)، کتاب تاریخ بیهقی و سرگذشت حسنک وزیر، کتب عطار نیشابوری، مقالات نوشته شده در مورد حمله مغول به نیشابور، اطلاعاتی که دکتر گرایلی در مورد شادیاخ و نیشابور گفته بودند، و همچنین خاطرات خودم از سبک زندگی و باورهای مردم است.
رمان «جنگ، عشق، آدمها» همانطور که پیشتر هم گفته شد، فضای تاریخی دارد و از زبان سوم شخص بیان میشود؛ زمانبندیها بر اساس روال تاریخی تنظیم شده و نویسنده اثر کوشیده تا قوه تخیلش حقیقت ماجرای تاریخی را تغییر ندهد؛ ماجرایی که روایت آدمهایی است که ناخواسته مجبور به رویارویی با مغولها شدند.
به عقیده سجادیان، «رمانها انسانیترین نوع کتابها هستند»، به همین خاطر او در کنار کتابهای مرتبط با تخصصش یعنی مامایی، رمانهای زیادی مطالعه کرده است.
به عنوان آخرین سوال از او در مورد نویسندگان و کتابهای مورد علاقهاش پرسیدم، در پاسخ گفت: «بینوایان» اثر ویکتور هوگو، «جان شیفته» اثر رومن رولان و «جنگ و صلح» لئون تولستوی را خواندهام و تحسین میکنم، هر سه نویسنده مورد علاقهی مناند و گرچه داستایوفسکی استاد به چالش کشیدن ارزشهاست، اما، من سه نویسندهای را که در ابتدا گفتم، بیشتر دوست دارم.
نظر شما