یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۷
«کوچک و سخت» کتابی سهل و ممتنع است

رؤیا پورآذر مطرح کرد: «شاید در نگاه اول این کتاب فقط نوشته‌های روزمره یک مادر به نظر برسد؛ اما معانی ضمنی متن‌ها و پیوستگی بخش‌های مختلف کتاب با یکدیگر کار را سخت می‌کرد. روال ترجمه کتاب به این شکل بود که همزمان با ترجمه من پنج الی شش نفر با سوابق تحصیل و شغلی و علایق مختلف و البته هم مرد و هم زن، هر متن را می‌خواندند و نظراتشان را به من منتقل می‌کردند و با توجه به نظرات تغییرات لازم را اعمال می‌کردم.»

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- کیمیا اکرامیان: در روزگار ما با ایجاد انواع و اقسام پلت‌فرم‌ها در فضای مجازی، جستارنویسی به یکی از قالب‌های پرطرفدار برای نویسنده‌ها تبدیل شده است؛ قالبی که تکلف‌ها و برخی از قوانین داستان را ندارد و نویسنده می‌تواند بدون هیچ پرده‌ای از خودش، افکارش و وقایعی که بر او می‌گذرد، بنویسد. «کوچک و سخت» هم نمونه‌ای از این جستارنویسی‌ها است. ریوکا گالچن، نویسنده این کتاب، وقتی فرزندش را به دنیا می‌آورد، شروع به نوشتن این مجموعه جستارها می‌کند و خواننده را با آنچه که ممکن است یک زن و البته یک مادر، تجربه کند، آشنا می‌سازد. در جای‌جای این کتاب ما با کشفیات زنی مواجهیم که با مادرشدنش دنیا را به گونه‌ای دیگر می‌بیند و همین تفسیر او از وقایع اطراف است که کتاب را خواندنی می‌کند. به بهانه انتشار این کتاب از سوی نشر اطراف، گفت‌وگویی با مترجم این اثر، رؤیا پورآذر، ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید. پورآذر دانش‌آموخته دوره دکتری ادبیات انگلیسی از دانشگاه شهید بهشتی و دبیر بخش ترجمه نشر اطراف است.
 
خانم پورآذر، از خودتان شروع کنیم. رشته شما ادبیات انگلیسی است. چه شد که به کار ترجمه پرداختید؟ شروع همکاری‌تان به نشر اطراف به چه صورت بود؟
شروع کار من در حوزه ترجمه علاوه بر علاقه شخصی به نقد ادبی و افکار میخاییل باختین، نظریه‌پرداز روس، برای پرکردن وقفه‌ای بود که بین دوره کارشناسی ارشد و دکتری رشته ادبیات انگلیسی برایم پیش آمد و علتش ارائه‌نشدن برنامه دکتری در این رشته در آن سال‌ها بود. با ترجمه کتاب اول که نشر نی با عنوان تخیل مکالمه‌ای منتشر کرد، متوجه علاقه خودم به این حوزه کاری شدم و ترجمه بخشی از زندگی‌ام شد. بخش دیگری از این وقفه را تحصیل در رشته ادبیات نمایشی دانشگاه هنر تهران پر کرد که در آن دوره نیز کتاب شکسپیر و کارناوال پس از باختین را ترجمه کردم که هرمس منتشر کرد. بالاخره دوره دکتری ادبیات انگلیسی در دانشگاه شهید بهشتی راه‌اندازی شد و تا سال 94 مشغول تحصیل بودم. در این سال‌ها جسته و گریخته دردانشگاه‌های شهید بهشتی، الزهرا، هنر و آزاد در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس هم داشتم. سپس به واسطه آشنایی با خانم نفیسه مرشدزاده، مشغول همکاری با بخش ترجمه نشر اطراف شدم.  
 
قبل از ترجمه کتاب «کوچک و سخت» به ترجمه چه آثاری مشغول بودید؟ چه شد که نشر اطراف تصمیم گرفت این کتاب را ترجمه کند؟
تمرکز ترجمه‌های من بیشتر بر حوزه نقد و نظریه است. بعد از اینکه کتاب سواد روایت از نشر اطراف منتشر شد، با بررسی‌هایی که کردیم، متوجه شدیم به ترجمه اثری با موضوع خودزندگی‌نامه‌نویسی -تاریخچه، مفاهیم کلیدی، انواع قدیمی و جدید و انواع رسانه‌ای جدید در فضای مجازی- نیازمندیم. با مشورت به کتاب مفصل و جامعی رسیدیم که در حال حاضر مشغول انجام کارهای نهایی آن هستیم. ترجمه این کتاب که «ادبیات من» نام دارد، بیش از دو سال طول کشید. با شروع کرونا، ادامه ترجمه کمی برایم خسته‌کننده شده بود و تصمیم گرفتم در کنارش کتاب «کوچک و سخت» را ترجمه کنم. این کتاب را یکی از دوستان معرفی کرده بودند و مدتی بود دنبال مترجمی می‌گشتیم که با نقد و ادبیات انگلیسی آشنا باشد؛ چون کتاب، متن سهل و ممتنعی دارد و بدون توجه به لایه‌های پنهان معنایی و ساختاری، ترجمه‌اش ممکن نبود.  

سهل‌وممتنع‌بودنش به چه معنا است؟ چه مسائلی در راه ترجمه این اثر وجود داشت؟
شاید در نگاه اول این کتاب فقط نوشته‌های روزمره یک مادر به نظر برسد؛ اما معانی ضمنی متن‌ها و پیوستگی بخش‌های مختلف کتاب با یکدیگر کار را سخت می‌کرد. روال ترجمه کتاب به این شکل بود که همزمان با ترجمه من پنج الی شش نفر با سوابق تحصیلی و شغلی و علایق مختلف و البته هم مرد و هم زن، هر متن را می‌خواندند و نظراتشان را به من منتقل می‌کردند و با توجه به نظرات تغییرات لازم را اعمال می‌کردم. پس از اتمام کار، خانم شوشتری‌زاده متن را با کتاب اصلی مقابله کردند و بعد هم ویرایش کردند. بعد از آن آقای کیوان سررشته کل کتاب را خواندند و پیشنهادهای مفیدی درباره لحن داستانی و مسائل دیگر دادند. در پایان به خواهش خودم خانم مرشدزاده لطف کردند و مجددا تک‌تک متن‌ها را با دقت خواندند و سر معنای هر متن، مفصل بحث کردیم تا کتاب علاوه بر وفاداری به متن، برای مخاطب ایرانی فهمیدنی و لذت‌بخش باشد.
 

از این نویسنده چه کتاب‌های دیگری در دست هست؟ با توجه به تمام مسائلی که گفتید، فکر می‌کنید نشر اطراف مایل باشد تا آثار دیگر این نویسنده را هم ترجمه کند؟
ریلکا گالچن سال  2008 اولین کتابش را منتشر کرده است. این رمان نظر منتقدان را به خود جلب کرد و جایزه بین‌المللی ویلیام سارویان را به خود اختصاص داد. کتاب‌های بعدی گالچن همگی تحسین صاحب‌نظران و خوانندگان را برانگیختند. البته چون از جنس داستان هستند و تمرکز ما فعلا بر متون و روایت‌های مستند است، برنامه‌ای برای ترجمه آن‌ها نداریم. جستارهای گالچن را احتمالاً ترجمه خواهیم کرد و بعضی از متن‌های کوتاهش را در حال حاضر ترجمه کرده‌ایم و در بخش «بی‌کاغذ» سایت اطراف در دسترس علاقه‌مندان قرار داده‌ایم. «کوچک و سخت» در قالب متن‌های به‌ظاهر پراکنده و کوتاه‌وبلندی که یادداشت‌های روزانه نویسنده‌ای که تازه مادر شده را بازتاب می‌دهد، به مسائل بسیار مهمی درباره دنیای مادری، ادبیات و نوزادان، سیاست‌های پنهان گفتمان قدرت و ارتباطش با کودکان، بازنمایی نوزاد در ادبیات و مضامین دیگر می‌پردازد.
 
این کتاب ساختاری لایه‌لایه دارد و پیوستگی نامحسوسی بین بخش‌های مختلفش دیده می‌شود. فکر می‌کنید برای اینکه همه بتوانند این کتاب را بخوانند و بفهمند، چه کاری لازم است؟
علاوه بر لذت اولیه خواندن متن، برای درک عمیق‌تر و لذت بیشتر از کتابی مثل «کوچک و سخت» لازم است با خوانندگان دیگر به گفت‌وگو بپردازیم و نقدهای آکادمیک و حرفه‌ای کتاب را مطالعه کنیم. همه متونی که معانی چندلایه و ساختارهای تودرتو دارند، چنین وضعیتی وجود دارد. مثلا وقتی من دیوان حافظ را می‌خوانم، لذت می‌برم؛ ولی یک متخصص ادبیات فارسی یا یک زبان‌شناس در مواجهه با اشعار حافظ نوع دیگری از لذت را تجربه می‌کند و به معناهای ضمنی دیگری توجه می‌کند.
سبک گالچن ایجاب می‌کند مخاطب با خواندن هر قسمت به این فکر کند که چرا نویسنده دارد این مطلب را می‌گوید. قطعاً کسانی که جستار می‌خوانند و می‌دانند که هر جستاری خوانش خاص خودش را می‌طلبد، با این اثر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.

شاید برخی مخاطبان حوزه کتاب معتقد باشند این کتاب موضوع زنانه دارد و تجربه‌های زنانه و حتی مادرانه موضوعی همگانی نیست و مخاطب کمتری به سمت این کتاب بیاید. نظر شما چیست؟
بعضی از دوستان من، خصوصا آقایان، پس از خواندن کتاب به من گفتند که موضوع این کتاب به جهان ذهنی و عینی ما ربط چندانی ندارد و نظر خاصی نداریم.  در حالی که موضوع این کتاب تجربه نیمی از جمعیت جهان است. وقتی که قرار است شما کتابی با موضوع زندگی‌نامه یک خلبان بخوانید، هیچ‌وقت نمی‌گویید من هیچ‌وقت خلبان نبوده‌ام پس چرا باید این کتاب را بخوانم؛ اما متاسفانه مرز بین زن و مرد و تجربه‌های این دو جنس آن‌قدر پررنگ است که مثلا آقایان دوست ندارند به سراغ مطالعه متنی با موضوع تجربه‌های زنانه بیایند.
از نگاه دیگر باید توجه کنیم که این نویسنده در موقعیتی اضطراری، یعنی مادرشدن، به بسیاری از علایق خودش نمی‌رسد و این باعث یک درگیری ذهنی برای او شده است و جایی بین این‌ها گیر کرده است. او هم دلش می‌خواهد که مثل گذشته درباره سیاست، وقایع روز، هنر و ... صحبت کند؛ از طرفی وقت آن را هم ندارد. دری تازه به روی او باز شده است که چاره‌ای برای بستن آن نمی‌شناسد و دارد یاد می‌گیرد که در عین مادری، چگونه همان آدم قبل هم باشد. این تجربه به مادرها و حتی به خانم‌ها محدود نمی‌شود و بسیاری از مردان درگیر شغل، شرایط اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و امثال این‌ها هستند که مانع پرداختنشان به علایق شخصی‌شان می‌شود. بنابراین اگر مادر نشدیم یا زن نیستیم، نباید فکر کنیم کتاب به درد ما نمی‌خورد. هرچند که قطعا مادران و البته مادران شاغل، با لایه معنایی اولیه این متن بهتر ارتباط برقرار می‌کنند.
در نهایت باید بگویم که گفت‌وگو درباره این کتاب می‌تواند ما را به مفاهیم این اثر نزدیک‌تر کند. احتمالا کسانی که به متون معمایی علاقه‌مندند، از خواندن این کتاب لذت فراوانی می‌برند.

 «کوچک و سخت» به قلم ریوکا گالچن نوشته شده و رؤیا پورآذر آن را ترجمه کرده است. این کتاب را نشر اطراف با قیمت 29000 تومان در  142 صفحه منتشر کرده است.
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها