در ابتدای این نشست، میثم رشیدی مهرآبادی؛ نویسنده و خبرنگار کتاب ضمن معرفی اجمالی کتاب «بدون مرز»، گفت: چندی پیش کتاب «بدون مرز» از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر شد و کتابفروشی «بِه نشر» جزو اولین کتابفروشیهایی بود که عرضه و فروش کتاب را آغاز کرد. مدتها بود درصدد برگزاری جلسه معرفی و نقد آن در کتابفروشی بهنشر بودیم و خوشحالیم که قرعه به روز کتاب و کتابخوانی افتاد. جالب این که پیش از این جلسه مطلع شدم قبل از انتشار فارسی کتاب در ایران، «بدون مرز» به زبان عربی در کشور لبنان منتشر شده است.
کتاب فرمی تازه دارد
در ادامه، حامد ابتسام منتقد ادبی اظهار کرد: در «بدون مرز» از نظر موضوع اتفاق تازهای رخ نداده، اما از نظر فُرم اتفاقی تازه و خاصی است و خوشحالم سهم اندکی در آمادهسازی این کتاب داشتم و شاید به این دلیل جنس نقدهایم متفاوت باشد. به بهانه این کتاب میخواهم در مورد شمای کلی این کتاب و وضعیت کلی ادبیات داستانی صحبت کنم و بگویم این کتاب میتوانست چه نقات قوتی داشته باشد و فاقد آنهاست.
این منتقد ادبی افزود: موقع بررسی کتاب «بدون مرز» در انتشارات کتابستان بودم و بهعنوان ویراستار و دبیر داستان در خدمت دوستان بودم؛ معمولا دبیر داستان با نویسنده ارتباط برقرار میکند و اولین منتقد جدی کتاب است، تعامل بیشتر هم با نوقلمها ارتباط برقرار میشود. به این دلیل که عدهای که صاحب چندین کتاب هستند ویراستار را حذف کرده و برخی حتی تقاضای حفظ رسم الخط خود را هم دارند.
ظهور شخصیتهای عجیب در تاریخ معاصر
وی با اشاره به فرم کتاب، بیان کرد: در تاریخ معاصر با وضعیت ویژهای مواجه هستیم از اتفاقهای قرن اخیر در حوزه کتاب، ادبیات و سینما تا وقایع تاریخ معاصر و وقوع انقلاب اسلامی شاهد ظهور افرادی هستیم که مشابه آنها در تاریخ نبوده است، مثلا چگوارا همرزمی به نام فیدل کاسترو داشته و میتوانیم از ناپلئون بناپارت صحبت کنیم و مشابه او هم در تاریخ وجود دارد، به نوعی مدل برخی افراد معلوم است که در روند تاریخی شکل گرفتهاند. برخی افراد ویژگی خاصی دارند و به الگو تبدیل میشوند، درحالیکه تاریح معاصر و انقلاب ما باعث بهوجود آمدن آدمهایی شد که دارای ترکیب عجیبی بودند. در ظاهر، متناقض و در عمل، افرادی عجیب بودند.
ابتسام، ظهور افراد خاص دوره معاصر تاریخ ما را موجب چالش نویسندگان در روایت از شخصیت این افراد برای نسلهای بعدی دانست و گفت: راویان و نویسندگان برای معرفی این افراد دچار چالش میشوند، مانند معرفی شخصیت شهید چمران که خود ترکیب «دکتر شهید» یک روایت و نکته خاص دارد و علاوه بر شخصیت شهید چمران راوی باید به تاریخ معاصر اشراف داشته باشد همچنین بر فرمهای ادبی که میتواند طبق آن روایت داشته باشد هم مسلط باشد. مانند رواج غزل روایی در دهه هفتاد و به جای نویسندگان بیشتر شاعرها درگیر روایت بودند.
«حاتمیکیا» فیلم شهید چمران را محدود به پاوه کرد
این منتقد ادبی به افزایش روایتنویسان اشاره کرد و افزود: شاهد نویسندگانی هستیم که رماننویس نیستند و روایت میکنند، چالش اساسی تاریخ معاصر و روایت آن است که برای فرم استاد داریم، اما برای روایت تاریخ، منبع درست نداریم، چراکه روایتها سانسور شده است؛ گنگ، ناقص و گیج است؛ مانند کارگردان صاحبنامی که آن را محدود به مقطع خاصی کرد که حاتمیکیا بهطور مشخص راجع به شهید چمران فیلم ساخته و آن را محدود به پاوه کرده است؛ پیش از ساخت فیلم سه سال تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند این فیلم را بسازد. یا مثلا از مجموعه «نیمه پنهان ماه» کتاب شهید چمران منتشر شده و در آن کتاب هم اشارهای نشده که راوی، همسر دوم شهید چمران است. مخاطب نیازمند اطلاعات فرامتنی است.
وی درباره کتاب «بدون مرز»، روایت شخص ثالث را فرم مناسب انتخابی این کتاب دانست و ادامه داد: این، فرمی است که در کارهای تاریخی معمولا مورد استفاده بسیاری است و مثال آن زیاد است و یک شخصیتی را درنظر میگیرند که موثر و مأثر باشد؛ مثلا فیلم رستاخیز آقای احمدرضا درویش از زاویه دید پسر حُر است که در تاریخ هم اسم او یکبار آمده است. در این فرم، شخصیت راوی در مورد وقایع واکنش دارد، یک سبک تاریخنگاری وجود دارد که مرز مشترکی با رماننویسی دارد و نویسندگان آگاهانه و یا ناآگاهانه این سبک را انتخاب میکنند و سبک مثبت گرا است و روشی است که نویسنده اطلاعات کامل نسبت به یک دوره تاریخی ندارند اما منطق آن دوره را درک میکنند و در این روش کاستیها را با موارد قابل تصدیق عقل کامل میکنند. اتفاقهایی که در «بدون مرز» رخ داده هم همینطور است و سند آن منطق روایی ماجراست.
«بدون مرز» اطلاعات تازهای از شهید چمران ارائه نداده!
ابتسام در بخشی از صحبتهایش در نقد کتاب «بدون مرز»، بیان کرد: در کتاب «بدون مرز» نویسنده تعلیق محورانه نام شخصیت را مصطفی انتخاب کرده که اوایل داستان تردید داریم او کیست؟ شخصیت بورسیه آمریکا دارد و دارد به آنجا میرود و طرح جلد را هم از چمران میبینیم و فکر میکنیم همان است، و در جای دیگر میبینیم داستان به سمت دیگری میرود و شخصیت داستان، سلوک دینی دارد و تردید را در مخاطب تقویت میکند. مخاطب قاطعانه گمان میکند شخصیت داستان، شهید چمران است و مخاطب در این شناخت معلق میماند و اَبَر روایتهایی از زبان مصطفی وجود دارد، مانند تحصیلات خاص فیزیک کوانتوم و چریک بودن شخصیت شهید چمران که خطای کتاب محسوب میشود. لازم بود بیانی تازه از شخصیت داستان ارایه شود و اطلاعات جدیدی به مخاطب عرضه میشد در حالی که داستان از یک برهه تاریخی است. اطلاعات تازهای هم از شهید چمران ندارد.
وی همچنین با مرور برهه خاص تاریخی یادآور شد: در حال حاضر داستانها ساده شده و مخاطب درک بالایی دارد و به نظرم در مورد کتاب بدون مرز آقای نصیری نمره قبولی را میگيرد. ابر روایتهایی را آورده که همه آنها را میدانند و صرفاً فرم تازهای دارد.
زیست خاصی از شخصیت شهید چمران را ارائه دادم
نصیری؛ نویسنده رمان «بدون مرز» نیز در این نشست بیان کرد: شخصیت اصلی کتاب مهندس است و زندگی شهید چمران را روایت نکردم. آشنایی شخصیت داستان با شهید چمران طوری است که در اَبَر روایتهای داستان مواردی از ویژگیهای اصلی شهید چمران در مواجهه با شخصیت داستان نمایان میشود و احزاب سیاسی مختلف هم درک خاص خودشان را از شخصیت شهید چمران داشتند و خواستم در کنار شخصیت، داستان زیست خاصی از زندگی شهید چمران را ارائه دهم. شخصیت شهید چمران نیاز نداشت تا من در کتابم به شخصیت او چیزی اضافه کنم؛ برداشتهای متفاوتی از شخصیت شهید چمران وجود دارد، میخواستم هر کسی با هر تفکری «بدون مرز» را دست میگیرد بتواند ارتباط خودش را برقرار کند. من یک رمان آزاد نوشتم و تاریخ ننوشتهام که چیز جدیدی هم به آن بیفزایم.
وی ادامه داد: بازخورد مخاطبان همسن شخصیت داستان طوری بود که میخواستند پایان ماجرای مهندس را بدانند و مخاطبان همدوره شهید چمران دریافت جدیدی از داستان نداشتند، حال آنکه میخواستم زیست ذهنی به مخاطب داده شود تا آنچه همه میدانند را در چگونگی وقوع عنوان کنم که با وجود برخی برداشتها از شخصیت شهید چمران یک برداشت داستانی از شخصیت او ارائه دادم و اگر به طور تَکبُعدی به شخصیت شهید چمران میپرداختم، چندین گروه از مخاطبان را از دست میدادم، من خواستم چیزی به شنیدهها اضافه کنم. تبدیل شدن از یک شخصیت علمی به یک چریک هم خودش معضلی است، از بستر شهید چمران استفاده کردم برای ارائه شخصیت علمی که در آمریکا بوده است و اینکه چرا چریک شد را همه نمیدانستیم و در داستان به این پرداختم.
نصیری همچنین گفت: عمده تلاش من ساخت داستانهایی از زندگی شهید در قالب شخصیت مهندس بود. چرا شخصیت شهید چمران سمپادهای بسیاری دارد؟ برخی میگویند شهید دکتر چمران، برخی دیگر میگویند دکتر چمران و برخی هم میگویند چمران. من همه کتابهایی که در رابطه با شهید چمران در ایران بوده را خواندم و خلأ ذهنی که برای من از شخصیت او حل نشده بود را در «بدون مرز» حل کردم. من و همسالان دهه هفتادیِ من که دکتر چمران را ندیدیم، نیاز به شناخت او داشتیم و جستجوی بسیاری در مورد شخصیت شهید چمران داشتم و با دنیای روز آن را چک کردم و نمونه دیگر مانند شخصیت او سردار شهید سلیمانی است.
جناحهای سیاسی راجع به شخصیت شهید چمران اختلاف ندارند
نویسنده کتاب «بدون مرز» در پاسخ به این پرسش که «چرا شهید چمران را انتخاب کردید؟»، توضیح داد: حداقل 200 عنوان کتاب از زندگی شهدا مطالعه کردم و شخصیت شهید چمران را فراجناحی دانستم، مانند شهید سلیمانی و اینها متعلق به هیچ جناحی نیستند و هر 80 میلیون ایرانی و ایرانیان خارج از کشور با هر دیدگاه و سلیقهای در مورد شهید چمران اختلافی ندارند. شهید چمران برای همه گروههای اجتماعی و سیاسی متفاوت است و به نوعی سمبل است، برخی میگویند مرز رویاها بود، چرا بدون مرز نوشتی؟ میگویم اگر 10 جلد کتاب «بدون مرز» برای شهید چمران نوشته شود هم کافی نیست، در آمریکا برای شخصیت داستانی مرد عنکبوتی سالی یک ورژن ساخته میشود و اخیرا هم در سال یک اثر انیمیشن میسازد و یک اثر سینمایی و ما برای شهید چمران هر 40 سال یکبار یک کتاب را زیاد میدانیم. شخصیت شهید چمران بینظیر است و در کتاب «بدون مرز» روایت در آمریکا، مصر و لبنان است و با خروج دکتر در 27 بهمن سال 57 از لبنان کتاب به پایان میرسد، در حال نگارش جلد دوم کتاب هستم از دوران حضور دکتر چمران در ایران تا زمان شهادت.
توصیه کردم جلد دوم «بدون مرز» را فورا بنویسد
ابتسام، ویراستار و منتقد ادبی در رابطه با آشناییاش با نویسنده کتاب «بدون مرز» بیان کرد: توفیق اجباری در کار نشر آشنایی با نویسندهها و سلایق متفاوت است، و واقعیتی است که بسیار از آنها یاد خواهیم گرفت، آماری وجود دارد که در بهترین حالت کتابهایی که به یک نشر ارسال میشود، به کتاب تبدیل میشود، 70 درصد نیاز به بازبینی دارد و ایدهآل یک نشر را 100 درصد برای بازبینی میدانم و در این رفتوآمدها در حوزه نشر با فضاهای مختلف نویسندگی آشنا میشویم و نویسندهها دریچههایی را بهروی ناشر و مخاطب باز میکنند که پیش از آن که حتی تصورش را هم نکرده بودیم و در مواردی سوژهها و ایدههایی از سویی نویسندگان مورد توجه قرار گرفته است که تا پیش از آن هیچکس به آن نپرداخته بود. من از طریق کتابستان معرفت با آقای نصیری آشنا شدم. ارتباط بسیاری داشتیم، اما این اولینبار است که او را ملاقات میکنم. هر بار هم نکتهای راجع به کتاب میگفتم، او تمام کتاب را کامل میخواند. به او توصیه کردم خیلی زود اقدام به نگارش جلد دوم کتاب کند.
«بدون مرز» قبل از چاپ در ایران در لبنان چاپ شد
نصیری؛ نویسنده کتاب «بدون مرز» در ادامه سخنانش، درباره کتاب و طراحی آن همچنین انتشار آن در لبنان، گفت: زمان نوشتن کتاب فکر میکردم اگر شهید نظر داشته باشد و کتاب دیده شود، بعد از 10 سال کتاب در لبنان منتشر شود. در کانون نویسندگان استان قم کلاس داستاننویسی میرفتم که و یک همکلاسی داشتم که خودش نویسنده بود و برای آشنایی با فضای نشر به این کلاس میآمد و بعدها متوجه شدم صاحب یک انتشارات شده و در لبنان منتشر میکرد و کتابهای ایران را بررسی میکرد تا در لبنان منتشر کند و بدون مرز در شرایطی به او معرفی شد که پیش از چاپ در ایران در لبنان چاپ شد. انتشارات او «شیراز» نام داشت و برای مشورت با او ارتباط گرفته بودم و اینطور با کتاب من مرتبط شد و خواست که همزمان چاپ در ایران را هم پیگیری کند و عربی کتاب مورد استقبال بسیاری واقع شد و حتی بیش از ایران مورد توجه قرار گرفت.
کتاب «33» بهزودی منتشر میشود
وی افزود: همکلاسیام خواست همزمان انتشار کتاب را برای لبنان پیگیری کند که در لبنان بسیار استقبال شد و آرزوی من محقق شد و جلد دوم «بدون مرز» ساختارش کامل شده و در حال حاضر کتاب دیگری در دست چاپ دارم به نام «33» که درباره حضور حاج قاسم سلیمانی در جنگ 33 روزه لبنان است و بهزودی منتشر خواهد شد.
اگر دنبال فرم هنری هستید «بدون مرز» را بخوانید
نصیری نویسنده «بدون مرز» در بخش پایانی سخنانش به این پرسش که «چرا نویسنده باید این کتاب را خریداری کند؟» پاسخ گفت: کتابهای زیادی در حوزه رمان و ادبیات پایداری هست و خودم یکی از مشتریان ادبیات پایداری بودم و فکر میکنم 80 درصد کتابهای ادبیات پایداری متأسفانه فاقد فرم و اسلوب هنری است و تلاشم این بود، معنا و مفهومی که مایل به انتقال آن به مخاطب هستم، باید با فرم به ذهن مخاطب بنشیند و این اعتقاد من است که اثر به نوعی سر و شکل داشته باشد و معتقدم در «بدون مرز» حرفهای ساده و مهمی برای هم نسلهای خودم آمده که شاید جایی به جز رمان امکان طرح آن نبود و اگر کسی به فرم هنری علاقه دارد توصیه میکنم بدون مرز را بخواند و ساعتها زیست ذهنی خواهند یافت و علاقه من این بود به همین دلیل این کتاب را نوشتم.
باید به واقعیتهای بازار نشر توجه کرد
ابتسام نیز سخنان خود را اینگونه پایان داد: حرکت فرهنگی چند ضلع دارد تا تمامی اضلاع آن در کنار هم قرار نگیرند اتفاقی نمیافتد؛ بسیار خوشحالم که چنین کتابی منتشر شده و لازم است پیوستگی فرهنگی رخ دهد مانند آن که روی کوه حجم زیادی برف میبارد، اما اگر در پایین آن رودخانه وجود نداشته باشد، اینطور همه آدمها خواهند مُرد و آن برفی که میتوانست تبدیل به آب گوارا شود به یک مصیبت تبدیل میشود؛ بازار کتاب یک واقعیت است که باید به آن توجه داشته باشیم. یکی از دغدغههای جدی من این است که نشر ایران باید یک کسب و کار جدی باشد و به سمت صنعتیشدن برود و سودآور باشد و اگر چرخه نشر بچرخد، همه خوشحال خواهند بود؛ از مشاغل پیدا و پنهان مرتبط با صنعت نشر تا نویسندگانی که از نشر ارتزاق میکنند هچنین مخاطبی که از نشر منتفی میشود.
نظر شما