این کتاب فرایند چگونه شروع کردن برای همه آنهایی است که هم احساس بلندپروازی دارند و هم مقاومت درونی در برابر شروع کردن.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «وقتی برای اولین بار مارسِلا را دیدم، هر دو تازه برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفته بودیم. او که در دوران دبیرستان ترک تحصیل کرده بود در آن زمان توانسته بود به جایی برسد که بورسیه دکترای آن دانشگاه را بهدست آورد. (میدانم، خیلی جالب است.) بر تکه کاغذی روی در اتاق او در خوابگاه نوشته شده بود «زندگی تمرین نهایی تئاتر نیست.» خوانندهی عزیز، من با او ازدواج کردم.
درس نهفته در آن یادداشت را خیلی دوست دارم. همه ما در این زندگی سختیهایی را متحمل میشویم و ضربههایی میبینیم، پس بیشترین بهره را از آن ببرید. کاری را انجام دهید که مهم است. این یعنی دوچندان بلندپرواز و بلندهمت باشید؛ برای زندگی خودتان و برای دنیا. بلندپروازی و بلندهمتی برای زندگی خود یعنی فوقالعاده بودن خود را بروز دادن و بهترین نسخه خود شدن. علم بارها و بارها به ما میگوید شادکامی نتیجه داشتن پول یا شهرت یا موقعیت اجتماعی نیست، حتی اگر شانس کافی برای داشتن هرکدام از آنها را داشته باشید؛ شادکامی از خوب زندگی کردن نشئت میگیرد. زندگیای که در آن اجازه نمیدهید ترس یا جای زخمهای گذشته یا مزخرفات ساختگی راه شما را برای رشد کردن، پالایش استعدادهایتان و استفاده از آنها، کاوش و کشف تمایلات شدیدتان و داشتن ماجراجویی سد کنند. واقعیت بخشیدن به این بلندپروازی کار کوچکی نیست و ممکن است برای عدهای کافی باشد. ولی میخواهم بلندپروازی دیگری را مطرح کنم که امیدوارم شما هم آن را داشته باشید.
بلندپروازی و بلندهمتی برای دنیا شاید به معنای خبرساز شدن باشد: راهاندازی سازمان و تشکیلات؛ اختراع فناوری؛ اعتراض علیه استبداد؛ فرستادن انسان به مریخ. ولی این بلندپروازی را در مقیاس خودمانیتری هم در نظر بگیرید: ایجاد رابطهای بهتر؛ به پایان رساندن و ارائه پروژهای سخت؛ رهبری کردن تیمی در حال رشد و شکوفایی؛ برگشت به تحصیل؛ ایجاد و به اشتراک گذاشتن پروژهای ابتکارآمیز؛ ریاست جلسه انجمن. (اگر میخواهید مثالهای الهامبخش دیگری را ببینید به سایت HowToBegin.com مراجعه کنید.)
بلندپروازی و بلندهمتی برای دنیا یعنی شادکامی خودتان را نادیده بگیرید و این آزمونی است که برای تعیین این بلندپروازی به کار میرود، «آیا بیشتر از چیزی که از دنیا میگیرید به دنیا میدهید؟» مهم نیست چه کسی هستید، مهم نیست از چه امتیازاتی برخوردار هستید یا چه امتیازاتی ندارید، در هر صورت میتوانید راهی پیدا کنید تا بیشتر از چیزی که از دنیا میگیرید به دنیا ببخشید.
در بخشی دیگری از کتاب میخوانیم: «احتمال دارد با خود فکر کنید: «مطمئن نیستم این کتاب برای من مناسب است یا خیر. به نظر میرسد این کتاب برای افرادی است که اهداف روشنتری دارند، از امتیازات بیشتری برخوردارند، فکر و خیالشان کمتر است، ماهرتر هستند، جلوتر رفتهاند، عملگراتر هستند، پایدارتر هستند، پایداری کمتری دارند، کموبیش خودخواه هستند، پیرتر هستند، جوانتر هستند، باهوشتر هستند، جلد و چابکتر هستند، شجاعتر هستند (و الی آخر... میتوانید دلایلتان را برای اینکه چرا کاملاً آماده استفاده از این کتاب نیستید در اینجا بیاورید).
حق دارید کمی تردید داشته باشید. هدف ارزشمند هیجانانگیز، مهم و دلهرهآور است. افراد معدودی از همان نقطهی شروع احساس میکنند کاملاً آماده گام برداشتن به سوی این هدف هستند. این کتاب و فرایند چگونه شروع کردن برای همه آنهایی است که هم احساس بلندپروازی دارند و هم مقاومت درونی در برابر شروع کردن. این فرایند برای شما مؤثر خواهد بود...»
نظر شما