سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – زینب دبیری: پس از ورود به مجتمع تجاری چهارباغ و بعد از پایین رفتن از پلهها کافی است به سمت راست بپیچید و تا انتهای راهرو بروید. کتابفروشی نیما درست در انتهای راهرو قرار دارد.
وارد کتابفروشی که میشوید، انگار به سالهای گذشته سفر میکنید؛ زیرا کتابهای مختلف قدیمی از دورانهای گذشته همچون کتابهای چاپ سنگی و خطی شاهنامه، منطقالطیر عطار، کلیله و دمنه، حتی کتابهای جدید از نویسندگان معاصر را میتوانید در قفسههای کتاب مشاهده کنید.
کتابفروشی نیما در مساحتی ۳۱ متری شامل کتابهای مختلف از دوران قاجار تا دوران معاصر با قفسههای مختلف به صورت تو در تو، یکی از کتابفروشیهای بکر است که هر بینندهای را جذب میکند.
حدود ۳۰ هزار جلد کتاب در کتابخانه وجود دارد که روی همدیگر بهصورت افقی قرار گرفتهاند؛ کتابهایی از نویسندگان بزرگ همچون جلال آلاحمد تا هوشنگ گلشیری و حتی نویسندگان مختلف معاصر.
کتابفروشی نیما با مدیریت مجید شفیعی ۲۷ سال است که در این مجتمع فعالیت میکند و تمام اهالی پاساژ و فروشندگان آن را میشناسند. البته به گفته شفیعی این کتابفروشی را به نام نیما میشناسند و برای همین بسیاری او را نیز نیما صدا میکنند.
وقتی از او میخواهم تا با هم مصاحبهای داشته باشیم، از پشت پیشخوان بلند میشود صندلی را جلو میآورد و روبهرویم مینشیند و از من میخواهد تا سوالات را به ترتیب بپرسم.
سال ۷۰ و آغاز ورود به حرفه کتابفروشی در جمعهبازار کتاب
در ابتدا از او درباره زمان تاسیس کتابفروشی نیما میپرسم. او به سال ۷۰ و اوایل فعالیتش اشاره میکند و میگوید: در آن سالها با برادرم به جمعهبازار کتاب میرفتیم، پولهایمان را روی هم میگذاشتیم و کتاب میخریدیم. بعدها تعداد کتابهایمان خیلی زیاد شد و به این فکر افتادیم که این کتابها را بفروشیم. اینگونه شد که در سال ۷۷ به این مکان آمدیم و کار فروش کتاب را آغاز کردیم.
دهه ۷۰ و رونق بازار کتاب
آهی میکشد، به سال ۷۷ میرود و ادامه میدهد: در آن سال با برادرم به این مکان آمدیم. در آن سالها تعداد زیادی کتابفروشی اینجا آمدند و عدهای هم رفتند. آن دوران بازار کتاب آنقدر رونق داشت که وقت سر خاراندن هم نداشتم.
بعد دوباره آهی میکشد و از زمانی میگوید که این پاساژ به یک متروکه تبدیل شده بود و آنقدر سوت و کور شده بود که به فکر جمع کردن کتابفروشی افتاد.
پیادهراه شدن چهارباغ و از رونق افتادن بازار کتاب
زمانی که از او دلیل این خلوتی را میپرسم، پیادهراه شدن چهارباغ را عامل اصلی میداند و میگوید: محور اصلی چهارباغ نباید بسته میشد؛ اما متاسفانه این کار انجام شد. با این کار ورود بسیاری از مشتریان محدود شد؛ اما من بیکار نماندم و در این دو سال اخیر بیشترین انرژیام را روی فروش اینترنتی گذاشتم. سایت هم داریم؛ اما سایت بهتنهایی پاسخگو نبود و بعدها از سایتهای فروش مانند ترب هم کمک گرفتم. گرچه درصد زیادی از من میگیرند، این کار موجب فروش بیشتر میشود.
تنوع بالای کتابهای قدیمی در کتابفروشی نیما
از او در خصوص چگونگی فروش کتاب، به ویژه کتابهای چاپ قدیمی میپرسم. با خنده میگوید: کتاب دارایی مسمومی است. از این جهت که اگر هزاران جلد کتاب داشته باشی، زمانی که بخواهی آنها را بفروشی، کسی حتی حاضر نیست هزار تومان هم از شما بخرد. با این حال ادامه میدهم. برای کتابهای با قیمت روز ۳۰ درصد تخفیف داریم. کتابهای قدیمی را نیز به قیمت روز محاسبه کرده و بعد تخفیف را لحاظ میکنیم. کتابهای قدیمی را از کتابخانههای قدیمی میخریم و در این بخش تنوع بالایی داریم.
کتابهای جدید و محتوایی دیگر نیست
او به کتابهای جدید اشاره میکند و میافزاید: کتابهای جدید اصلاً قابل قیاس با کتابهای قدیمی نیستند و اصلاً بار علمی خوبی ندارند. از سال ۸۰ به بعد بیشتر کتابها زرد و بیارزش هستند و به نظر من خواندن آنها برای مخاطب ارزشمند نیست.
کتابفروشی و آشنایی با روحیات مردم
او درباره کار کتابفروشی و آشنایی با روحیات و اخلاقیات مردم میگوید: در این سالها با مشتریهای زیادی سروکار دارم و از علاقه بسیاری از آنها که مشتری ثابت من هستند مطلع هستم؛ چراکه از نوع انتخاب کتاب آنها میتوانم تمام درونیات آنها را درک کنم. اصل درآمد من هم همین ارتباط با مشتری و روانکاوی آنهاست که میتوانم کتابهای مورد علاقه هر شخص را به او معرفی کنم.
گرانی کتاب و کم شدن تقاضا
او درباره کاهش خرید کتاب و دلیل کاهش آن میگوید: کتاب به شدت گران شده است. البته بنده مشتریهای ثابتی دارم که بیشتر مربوط دهه ۵۰ و اوایل ۶۰ هستند؛ اما گرانی کتاب به شدت بر بازار کتاب تاثیر گذاشته است. آن مشتری که زمانی از من ۱۰ کتاب میخرید، حالا فقط یک کتاب میخرد. البته در کنار آن فراگیر شدن فضای مجازی و گرایش بیشتر مردم به این دست فضاها در دور شدن مردم از فضای کتاب بیتاثیر نبوده است.
وضعیت تاسفبار کتابهای کودکان و نوجوانان
شفیعی به بازار کتاب کودکان و نوجوان و وضعیت تاسفبار آن اشاره میکند و میگوید: کتاب کودکان وضعیت خوبی ندارند. کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بسیار عالی هستند؛ اما کتابهایی که بیشتر در بازار دیده میشود، ترجمه کتابهای خارجی است که با فرهنگ ما سازگار نیست. ایران خدای داستانهای ناب برای کودکان است؛ همچون کلیله و دمنه و منطقالطیر عطار؛ اما متاسفانه هیچکدام از کودکان با آنها آشنا نیستند.
او در رابطه با سامانه بازار کتاب میگوید: اگر اشتباه نکنم، سامانه بازار کتاب متعلق به خانه کتاب و ادبیات ایران است. در دولت دوازدهم یارانه ویژهای برای کتابفروشها اختصاص یافته بود و هر دو ماه یک بار، مبلغی معادل دو میلیون تومان به عنوان یارانه به کتابفروشها اختصاص مییافت؛ اما مدتی است که این یارانه را نمیدهند.
نظرات