سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: در دنیایی که روزها به تکرار میگذرد و تجملات زندگی آن را احاطه کرده است، یک روز خاص به نام «روز ماجراجویی» در تقویم جهانی جا خوش کرده است. شنبه (۱۹ اکتبر ۲۰۲۴) مصادف با ۲۸ مهرماه ۱۴۰۳، روزی است که یادآور شگفتیها و تخیلهای کودکانه است و زمان مناسبی برای بازگشت به کودک درون خود و تجربه زندگی به شیوهای شاداب و پر از هیجان را فراهم میآورد. این روز فرصتی است برای بازنگری در زندگیمان و یادآوری اینکه ماجراجوییها، چه فیزیکی و چه ذهنی، علاوه بر اینکه به ما کمک میکنند رشد کنیم، لذت واقعی زندگی را نیز به ما هدیه میدهند. ماجراجویی به ما میآموزد که هر روز یک فرصت جدید برای کشف ناشناختههاست. این مناسبت به ما یادآوری میکند که باید با چشمان باز و دلی شجاع با چالشهای زندگی روبهرو شویم و از کوچکترین تجربهها بهرهبرداری کنیم.
به مناسبت این روز خاص، گفتوگویی با زهرا صنعتگران، پژوهشگر، جامعهشناس و دبیر نشر «ادامه» (واحد کودک و نوجوان نشر اطراف) داشتهام. این نشر با تولید و ترجمه کتابهای ماجراجویانه سعی دارد تخیل و جسارت را در دل کودکان زنده نگه دارد؛ کتابهایی که قهرمانانشان از میان شخصیتهای عادی انتخاب شدهاند و با چالشهای ملموس زندگی مواجهاند. این داستانها علاوه بر اینکه برای کودکان جذابیت دارند، میتوانند الهامبخش آنها نیز باشند تا خود را در نقش قهرمانانی کوچک تصور کنند که در پی کشف ناشناختهها هستند. در این گفتوگو، زهرا صنعتگران به بررسی تعریف ماجراجویی و اهمیت آن در زندگی کودکان پرداخت. او به چالشهای موجود در حفظ این حس در آنها اشاره کرد و با نگاهی به تفاوتهای ادبیات ماجراجویانه با سایر ژانرها، بر اهمیت تخیل و خلاقیت در این نوع ادبیات تأکید ورزید. این گفتوگو فرصتی مناسب بود تا به ابعاد مختلف ماجراجویی و تأثیر آن بر رشد و توسعه شخصیت کودکان و نوجوانان بپردازیم و ببینیم چگونه ادبیات میتواند به آنها کمک کند تا دنیای خود را گسترش دهند و احساس جسارت و کنجکاوی را در خود تقویت کنند. در ادامه، نظرات و گفتوگوی صنعتگران با ایبنا درباره ماجراجویی، ادبیات و روشهای ترویج این فرهنگ در بین کودکان و نوجوانان را میخوانید؛ گفتوگویی که میتواند چراغ راهی باشد برای والدین، معلمان و هر کسی که به دنبال ایجاد دنیایی شادابتر برای کودکان و نسل آینده است.
- خانم صنعتگران از نگاه شما، ماجراجویی چه تعریفی دارد؟
به عقیده من، ماجراجویی نوعی مواجهه آگاهانه با مسیری است که فرد آن را نمیشناسد؛ مسیری که شاید فقط تمایل داشته باشد به سوی آن برود و این تمایل نشاندهنده وجود علاقه برای آغاز ماجرایی است که لزوماً مسیر آن برای فرد آشنا و شناختهشده نیست. ماجراجویی شامل مجموعهای از خطرها و ترسهاست و به شجاعت نیاز دارد. در برخی لحظات، فرد از این تجربه لذت میبرد و در لحظاتی دیگر ممکن است خسته شود؛ اما چیزی که بدیهی است، این است که پایان این ماجراجویی، فرد دیگر آن آدم اولیهای نخواهد بود که شروع به ماجراجویی کرده. گاهی اوقات، این ماجراجویی به شکل سفر به قارههای مختلف تجلی مییابد؛ بهویژه حالا که ماجراجویی در تعاریف جدیدش به سفر گره خورده است؛ اما به نظر من، برای کودکان، ماجراجویی کمی سادهتر است. به بیان دیگر، هر تجربهای مانند اولین دوچرخهسواری نیز برای کودک یک ماجراجویی تلقی میشود. در واقع، این ماجراجویی ممکن است به شکل یک چالش و تجربه برای یادگیری و سوار شدن بر دوچرخه نیز پدیدار شود؛ چالشی که با ترس و اضطراب همراه است و در نهایت احساس قدرت و خوشحالی را برای کودک به همراه میآورد. کودک در پایان این تجربه و ماجراجویی، مهارت جدیدی کسب میکند و تجربیات و احساسات تازهای را تجربه میکند. این دوچرخهسواری، رفتن تا سر خیابان با یک فرد جدید، خوابیدن روی پشتبام یا هر فعالیت دیگری میتواند برای کودک یک ماجراجویی تازه باشد؛ زیرا، زمانی که ما بزرگتر میشویم، مفهوم ماجراجویی برایمان به نوعی مسئلهمند میشود؛ به گونهای که متوجه میشویم زندگیمان یکنواخت و کسلکننده است و حالا به دنبال ماجراجویی میگردیم؛ اما در مورد کودکان، گمان نمیکنم اینگونه باشد. آنها به سادگی میتوانند ماجراهای بیشتری را تجربه کنند و حتی اگر ما این مسیر ماجراجویی را پیشِ روی آنها نگذاریم، خودشان به هر مسیری میروند؛ چراکه هر مسیر جدیدی برای آنها یک ماجرا و ماجراجویی تازه محسوب میشود.
- به نظر شما، چرا به مرور زمان میل به ماجراجویی در بسیاری از کودکان و نوجوانان کمرنگ میشود؟ چگونه میتوانیم آن را حفظ و به بخشی از زندگی روزمره کودکان و نوجوانان تبدیل کنیم؟
من خیلی با این نظر موافق نیستم که ما باید مانند یک دستورالعمل، حتماً به کودکان ماجراجویی را آموزش دهیم. دلیل این امر ساده است؛ زمانی که ماجراجویی باب میشود، مانند امروز که سفر به یک امر ضروری و بدیهی تبدیل شده و همه ما به یک شکل از گردشگری میپردازیم و هر یک از ما به تعداد معینی مکان مشخص مراجعه میکنیم و…، احساس میکنم مزیتی در این شکل از آموزش ماجراجویی به کودکان نیست. به این موضوع نیز فکر میکنم که فرزندان ما در زندگی شهری خود چقدر نیاز دارند که بدانند چگونه یک کلبه اسکیمویی بسازند یا چگونه با سنگ چیزی بسازند و با چوب آتش روشن کنند و از چنگ گرگ فرار کنند؟ احساس میکنم این رویکرد، ما را از مفهوم واقعی ماجراجویی دور کرده است. اگر ما بتوانیم مفهوم ماجراجوییهای کوچک را با کودکان تمرین کنیم تا آنها از شهر خودشان، محیط و فضای اطرافشان و متن زندگیشان بتوانند به جستوجوگری و ماجراجویی بیشتری بپردازند، ممکن است برای کودکان بسیار هیجانانگیزتر باشد تا اینکه بخواهیم آنها را به زور به دنیایی دعوت کنیم که شبیه دنیای خودشان نیست. اینکه بچهها بتوانند آتش درست کنند، بد نیست؛ اما باید طوری پیش برویم که در انتها همان ماجرایی نشود که همه میگویند «انتگرال چه فایدهای دارد؟». مشخص است که انتگرال هم در جایی کاربرد دارد؛ اما اگر از متن زندگی دور باشد، معنای خود را از دست میدهد. من ترجیح میدهم روح شجاعت را در کودکان زنده نگه داریم تا در زندگی مدرسهای نیز بتوانند شجاعت و جسارت لازم برای شروع ماجراهای جدید را پیدا کنند. آنها باید مهارتهای خود را متناسب با ماجراهایشان بیاموزند و در پایان ماجرای دلخواه خود، به فردی دیگر تبدیل شوند که ماجراهای بعدی را رقم میزند. بنابراین، من با این گزاره که بگوییم حتماً باید کودکان را درگیر ماجراجویی کنیم، موافق نیستم. درست است که من دبیر بخش کودک هستم و شاید نباید این حرف را بزنم؛ اما همیشه ماجراجویی را به گونهای دیگر در ذهنم تصور میکنم.
- ادبیات ماجراجویانه چه تفاوتی با سایر ژانرها در ادبیات کودک و نوجوان دارد و چه ویژگیهایی در ادبیات ماجراجویانه، باعث میشود کودکان و نوجوانان ارتباط بیشتری با داستانهای ماجراجویانه بگیرند؟ این ژانر چه تأثیری بر پرورش خلاقیت و تخیل کودکان و نوجوانان دارد؟
به نظر میرسد کودکان به تخیل ماجراجویانه علاقهمند هستند. در واقع، آنها هر چیز ناشناختهای را دوست دارند: مثلاً دایناسورها، موجودات فضایی و کشورهای ناشناخته. حال این سوال مطرح میشود که چرا ماجراجویی برای آنها در سنی خاص و در گذر از خردسالی جذابتر میشود؟ به احتمال زیاد، این امر به این دلیل است که با گذشت زمان، بزرگترها به آنها میگویند که دایناسورها وجود ندارند، موجودات فضایی واقعی نیستند و ابرقهرمانان نیز تنها در داستانها هستند. بنابراین، تخیل آنها در مواجهه با واقعیتهای موجود و چیزی که دیگران میگویند وجود ندارد، هیجانانگیزتر میشود. قهرمانان داستانهای ماجراجویانه، معمولاً همسنوسال خودِ کودکان طراحی میشوند و به گونهای روایت میشوند که کودکان بتوانند با آنها همذاتپنداری کنند. این قهرمانان ممکن است معلمی داشته باشند که به آنها باور ندارد یا خواهر و برادری که آنها را آزار میدهند یا همکلاسیهایی با ویژگیهای خاص. این داستانها سفر قهرمانانهای را آغاز میکنند که در آن قهرمان به واقعیت نزدیکتر است. به نظر میرسد این موضوع میتواند توجه کودکان را به این ژانر از کتابها بیشتر جلب کند. البته باید توجه داشت که کتابهای ماجراجویانه لزوماً واقعی نیستند و نمیتوان به این امر تأکید کرد؛ اما تصور من این است که کودکان به آنها علاقهمندند؛ زیرا قهرمانانشان شبیه خودشان هستند و دنیای ناممکن را به نوعی به واقعیت زندگی آنها نزدیک میکنند. این احساس به آنها القا میشود که میتوانند ابرقهرمانانی باشند و کارهای هیجانانگیزی انجام دهند؛ مثلاً از نزدیک فیلها را ببینند یا از دست خرسها فرار کنند. به نظر من، این تخیل برای کودکان بسیار جذاب است و حتی برای بزرگترها نیز جالب خواهد بود.
- ایده ماجراجویی در فعالیتهای نشر «ادامه» چگونه شکل گرفت و چطور هسته اصلی آثار این نشر شد؟
این قسمت از زمان فعالیتهای آقای جباری، دبیر بخش کودک و نوجوان اطراف، شکل گرفت که آن زمان نامش «ادامه» نبود و «راهراه» بود و در ادامه مسیر نشر اطراف به طور خاص تلاش کرده بودند تا بیشتر در حوزه قصههای واقعی زندگی کودکان در سرتاسر جهان و سفرنامهها فعال باشند. این موضوع در واقع یک امر غیرمعمول و ناشناختهای بود و شاید حتی کار هیجانانگیزی هم به شمار میرفت. معرفی این ژانر به کودکان و توجه به آن، با اینکه در طول سالها با انتقادهای سختی از سوی منتقدان کتاب کودک و نوجوان مواجه شده بود، مخاطب عجیب و غریبی پیدا کرد. به مرور زمان، بچهها خودشان کتابها را انتخاب کردند و به کتابهایی که دوست داشتند، مانند کتاب «پسری که دور دنیا را رکاب زد» - که ناداستانی بود بر اساس قصههای واقعی- توجه کردند. این کتاب از زبان یک نوجوان ۱۴ ساله روایت میشود و با تخیل و سادهسازیهای لازم برای نوشتن سفرنامه، به نوعی دفترچه یادداشت سفر او محسوب میشود.
علاوه بر آن، کتابهای دیگری نیز وجود داشتند که محبوبیت خاصی داشتند؛ زیرا تجربیات واقعی یک فرد را در سنین ۱۰ تا ۱۵ سالگی به تصویر میکشیدند؛ تجربیاتی که بیشتر کودکان با آنها روبهرو میشوند. مثلاً سفر جادهای دو خواهر در ماشین شاید به اندازه سفر دور دنیا خاص و بزرگ نباشد؛ اما اتفاقاً کتاب «خواهرها» نمونه خوبی است که نشان میدهد ماجراجویی لزوماً نیازی به عجیب و غریب بودن ندارد تا در ذهن کودکان باقی بماند. همین ماجراجویی ساده، مانند سفر جادهای میتواند کودکان را از آمریکا تا ایران جذب کند. در ایران نیز این کتاب هنوز طرفداران زیادی دارد و بچهها آن را به عنوان یک کتاب ماجراجویانه میپسندند. در ابتدای کار، هدف «ادامه» سفرنامه و نشاندادن زندگی واقعی کودکان در سرتاسر جهان بود؛ اما کمکم به این فکر افتادیم که سفر را محدود به سفر جغرافیایی نکنیم و موضوعاتی مثل تخیل و جسارت ماجراجویی را که برای زندگیمان نیاز داریم و قبلتر به آن اشاره کردم وارد کتابهایمان کنیم. ما معتقد بودیم ماجراجوییهایی که در کتابهایمان وجود دارد، باید بتواند تخیل و جسارت را به زندگی بچهها بیاورد. مثلاً این موضوع را میتوان در کتاب «لیلی» مشاهده کرد؛ زیرا در این کتاب سفر تبدیل به سفری خیالی شده است، اما وجه فرهنگی آن حفظ شده است. در این داستان، هر کشور آیینی دارد که در معرض خطر قرار دارد و داستان لیلی حول حل یک مشکل میچرخد. جغرافیای این داستان در مکانهایی واقعی مانند ژاپن، اسکاندیناوی و مکزیک که همه آنها را میشناسند، میگذرد و لیلی با چالشهای مختلفی روبهرو میشود. این فضا و زبان موجود در کتاب از واقعیت الهام گرفته شده؛ اما داستان همچنان خیالی است. ما در این کتاب تصمیم گرفتیم قید واقعیبودن سفر را از روی داستان برداریم. در بسیاری از موارد، در کتابهای ماجراجویی ما، ماجراجویی مختوم به سفر نیست و سفری در کتاب وجود ندارد؛ بلکه بچهها در همان جایی که هستند، ماجرایی را آغاز میکنند که تا بزرگسالی ادامه دارد. این شخصیتها همگی واقعی هستند و توانستهاند تأثیری در محیط زندگی خود بگذارند: چه در روستا، چه در مدرسه یا نجات یک جنگل یا یک کمپ و اردوگاه. در واقع با این کار ما در نشر «ادامه»، قید ماجراجوییای را که حتماً باید با سفر اتفاق بیفتد برداشتیم.
در ادامه «ادامه»، حتی این قید از ماجراجویی را نیز برداشتیم؛ مثلاً یک دورهای در کار نوجوان مسیر ما به سمت ادبیات کشورهای مختلف جهان تغییر کرد. با خود فکر کردیم که ادبیات جهان عرب ممکن است با ادبیات انگلیسیزبان یا ادبیات ترکیه و نیوزلند متفاوت باشد. بنابراین سعی کردیم بهخصوص برای نوجوانان، ژانری را انتخاب کنیم که آنان را جدیتر بگیرد و ادبیات کشورهای مختلف را به آنها معرفی کنیم. ماجراجویی ما اکنون در زبانها نیز جاری است. البته برخی کتابهای ما هستند که ممکن است پرسشبرانگیز باشند و مخاطبان از ما میپرسند این کتابها چه ارتباطی با ماجراجویی دارند. ما دیگر خود را صرفاً محدود به ماجراجویی نکردهایم و جستوجوگری را جایگزین آن کردهایم؛ به گونهای که شخصیت کتاب صرفاً ماجراجو نباشد بلکه جستوجوگر باشد.
نظر شما