به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، داستان کتاب «منظومه تبعیض» درباره عمرعلی پسر نوجوان ۱۲ سالهای است که در یکی از روستاهای پاکستان زندگی میکند. روزهای آخر تابستان است و او که توانسته بورسیه تحصیلی یکی از بهترین مدارس پاکستان به نام غالب را کسب کند از اینکه باید مادرش، دوستانش و اهالی روستا را ترک کند احساس غمگینی دارد؛ اما میداند که رفتن به این مدرسه میتواند سرنوشتش را بهعنوان پسر یک خدمتکار برای همیشه عوض کند.
او تبدیل به افتخار مادرش و تمام اهالی روستا شده و سطح انتظارات از این نوجوان رفتهرفته بالا میرود. عمر پسر بلندپروازی است. او عاشق فوتبال و نجوم است و از درس هنر چیز زیادی نمیداند. مشتاق است که با رفتن به مدرسه «غالب» این علایقش را دنبال کند. زمانی که به مدرسه غالب میرود تمام تصوراتش از مدرسه تغییر میکند. مدرسه متعلق به طبقات مرفه جامعه پاکستان است و عمر و دیگر بچههای بورسیهای برعکس بچههای ثروتمند که با پول شهریه وارد مدرسه شدهاند باید تلاش کنند که بهترین نمرات را بگیرند تا اجازه ادامه تحصیل را داشته باشند.
چیزی که عمر بهزودی متوجه میشود این است که شرایط متفاوتی برای بچههای بورسیه در نظر گرفته شده است. شرایطی مانند اینکه بچههای بورسیهای حق شرکت در کلاسهای فوقبرنامه مانند فوتبال و نجوم را ندارند؛ باید کارهای خدماتی مانند کار در آشپزخانه، تمیزکردن سالن و غیره را انجام دهند و از آنطرف بهترین نمرات را هم کسب کنند. رفتار بد بچههای ثروتمند و رفتار تبعیضآمیز مسئولان مدرسه، عمر را آزار میدهد. او احساس تنهایی میکند و تنها معلم هنر است که درکش میکند. عمر برای فرار از اضطراب به هنر کلاژ روی میآورد و شبانهروز درس میخواند؛ اما هرچه بیشتر تلاش میکند کمتر به نتیجه دلخواه میرسد تا جایی که در آستانه اخراج از مدرسه قرار میگیرد.
در بخشی از متن این کتاب میخوانیم:
شعیب بهآرامی با کف دستش میزند به پشتم و میگوید: «حالا هر اتفاقی هم که افتاد، یادت باشه که زندگی فقط غالب نیست. کلی فرصت اون بیرون در انتظارته عمر. تو تازه اول راهی. هرکی هرچی غیر از این گفت باور نکن. خدا رو چه دیدی؛ شاید شدی بهترین آشپز کشور. حاضرم روی این موضوع شرط ببندم. من هوش و استعدادت رو دیدهم.»
آقای عادل چشمک میزند و میگوید: «یا شاید هم شدی بهترین هنرمند کولاژ توی پاکستان. چون استعدادت توی کولاژ هم فوقالعادهس!»
«ممنون که اینقدر باورم دارین.»
بهنوبت آنها را در آغوش میکشم.
«خوبه که از نظر شما من استعدادهایی دارم که میتونم برم دنبالشون و موفق بشم.»
آقای عادل میگوید: «سرسختانه امیدوار باش.»
«سعی خودم رو میکنم.»
اما راستش الان سرسخت نبودن خیلی راحتتر است.
اطلاعات بیشتر:
انتشارات کتاب دوک (واحد کودک و نوجوان انتشارات مشاوران آموزش)، کتاب «منظومه تبعیض» به قلم عایشه سعید با ترجمه کیارش درگاهی را در ۲۰۸ صفحه و بهای ۱۹۰ هزار تومان برای گروه سنی ۹ تا ۱۴ سال منتشر کرده است.
نظر شما