شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۱
کتاب «من زنده‌ام» به زبان بنگالی منتشر شد

کتاب «من زنده‌ام» به قلم معصومه آباد از سوی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بنگلادش به زبان بنگالی ترجمه و منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «من زنده‌ام» خاطرات معصومه آباد که زندگی و سال‌های اسارت او در اردوگاه‌های رژیم صدام در دوران دفاع مقدس است، از سوی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بنگلادش به زبان بنگالی ترجمه و منتشر شد. مترجم این اثر، تنجینه بنت نور، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه داکا است که سابقه و تجربه ترجمه چند کتاب از زبان فارسی به زبان بنگالی را دارد.

عنوان روی جلد کتاب دستخط خود اوست که برای خانواده‌اش نوشت: «من زنده‌ام» تا از بی‌خبری مفقودالاثری رهایی یابند. این اثر موفق شده است تا جایزه کتاب سال دفاع مقدس را در سیزدهمین دوره آن به خود اختصاص دهد و به زبان‌های دیگری نیز ترجمه شود.

معصومه آباد، زمانی که تنها هفده سال داشت به اسارت ارتش بعث عراق درآمد. او به همراه سه بانوی امدادگر ایرانی که از سوی هلال احمر در جبهه‌ها مشغول خدمت داوطلبانه بودند، توسط بعث‌ها اسیر گرفته شدند و این اتفاق خوشحالی فراوانی را برای سربازان صدام به همراه داشت. به نحوی که به آنها لقب «بنات الخمینی» یا «دختران خمینی» را داده بودند و خطاب به این بانوان غیرنظامی می‌گفتند که ارزش شما با ژنرال‌های ایرانی برابر است!

ناشر این کتاب نیز انتشارات برنا دای شهر داکا با مدیریت سعید الرحمان است که در سال ۱۹۹۸ م تأسیس شده و این اثر را در شمارگان ۳۰۰ نسخه به چاپ رسانده است. ترجمه و انتشار این کتاب به زبان بنگالی که با عنایت به توصیه‌های رهبر معظم انقلاب در تقریظ خود بر این کتاب مبنی بر ترجمه آن به زبان‌های خارجی صورت گرفته است، از برنامه‌های سال ۱۴۰۳ رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بنگلادش بود.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

«وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن! رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده…»

کتاب «من زنده‌ام» خاطرات معصومه آباد در ۵۵۴ صفحه و به بهای ۲۵۰ هزار تومان از سوی انتشارات بروج منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین