خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) - كتاب "هنر در گرماگرم انقلاب" در دو مجلد، 924 صفحه و قيمت 80 هزارتومان توسط پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي در زمستان 88 به چاپ رسيده است. با مجيد جعفري لاهيجاني، مؤلف اين كتاب، گفت و گويي انجام شده كه مي خوانيد./
لطفا خود را معرفي كنيد و مختصري هم از پيشينه پژوهشيتان بگوييد.
من سال 1354 در بابلسر متولد شدم. تا دوره متوسطه در اين شهر درس خواندم و سال 1372 براي تحصيل در رشته نقاشي دانشگاه هنر به تهران آمدم. سال 1376 در دوره كارشناسي ارشد پژوهش هنر دانشگاه هنر پذيرفته شدم اما پس از سه ترم آنرا رها كردم و به سربازي رفتم. در اين سالها علايق من خلاصه ميشد در نقاشي و پژوهش در حيطه تاريخ هنر به ويژه تاريخ هنر معاصر ايران.
سال 1378 در دفتر هنر و ادبيات دانشجويي دانشگاه هنر مشغول به كار شدم. تصميم گرفتم حاصل پژوهشهايم را در قالبي تصويري به مخاطبان ارائه كنم؛ بنابراين دست به كار شدم و يك سلسله نمايشگاه در دانشگاه هنر برپا كردم. گرچه بودجهاي براي برپايي اين نمايشگاه در اختيار نداشتيم اما ياري دوستان صديق و علاقمندم (عباس ملكپور، برادران توكلي ، علي خالقزاده و...) و كمك هاي معنوي و همدلي هاي آقاي ذبيحالله باقري اين نقصان را جبران ميكرد. اين نمايشگاه ها گزيدهاي از تحقيقاتم را همراه تصاوير و اسناد در معرض ديد مخاطبان قرار ميداد. به بياني ديگر، تصاوير را زيرنويس ها و شرح هايي موجز ولي دقيق همراهي ميكردند. براي فضا سازي از موسيقي هم استفاده ميكرديم.
يكي از نمايشگاه ها را در آستانه سالگرد انقلاب به «هنر انقلاب» اختصاص دادم و اين آغازي بود براي كتابي كه پيش رو داريد؛ يعني هنر در گرماگرم انقلاب.
درباره نمايشگاه «هنر انقلاب» بيشتر توضيح دهيد. چه اسناد و عكسهايي را به نمايش گذاشتيد و واكنش دانشجويان چه بود؟
اين نمايشگاه تصاوير متنوعي را به نمايش ميگذاشت: عكس هاي زندهياد بهمن جلالي از روزهاي انقلاب، گزيدهاي از تصاوير نشريات اروپايي و آمريكايي در سالهاي 1979 و 1978، شماري اسلايد كه وزارت ارشاد پس از قطع نگاتيو فيلم «براي آزادي» از راش هاي بجا مانده آن تهيه كرده بود و بواسطهاي به دست من رسيد. گزيدهاي از اخبار و تصاوير نشريات، بولتنها، جرايد كثيرالانتشار، گزيدههايي از خاطرات مردم در انقلاب، تصاويري از پوسترها، نقاشي هاي ديواري و در كل آنچه «هنر انقلاب» را تشكيل ميداد. اما مهمترين و شايد جذابترين بخش اين نمايشگاه عكس هاي منحصر به فردي بود كه از دانشجويان سابق دانشكده هنرهاي تزئيني گرفتم. اين عكس ها فعاليت هاي دانشجويان اين دانشكده را از پائيز 1357 تا سال هاي جنگ به نمايش ميگذاشت. ضمن اينكه تجمعات مردمي، تظاهرات و راهپيمايي ها و فضاهاي شهري آنروزگار را هم ثبت كرده بود. در همان ايام بهمن بروجني ـ يكي از استادان دانشكده هنرهاي تزئيني ـ بر پرده بزرگي پرتره امام خميني (ره) را نقاشي كرده بود؛ اين نخستين نقاشي در ابعاد بزرگ از چهره رهبر انقلاب بود و در راهپيماييها بدست مردم حمل ميشد.
استقبال دانشجويان چگونه بود؟
خوب بود. دفتري گذاشته بوديم كه هركس نظرش را مينوشت. در مجموع براي مخاطبان تازگي داشت. البته عدهاي معتقد بودند اين اسناد بايد به شكل وزينتري به نمايش درميآمد. اما به هر حال ما نمايشگاه را با دست خالي برگزاي كرده بوديم و بودجهاي نداشتيم تا اسناد را قاب شده به نمايش بگذاريم و يا نورپردازي كنيم.
اين نمايشگاه چطور و چگونه شما را به سوي يك پژوهش مفصل چندين ساله سوق داد؟ به بياني ديگر، انگيزه نيرومندي كه شما را ترغيب به ادامه كار كرد چه بود؟
تاريخ هنر معاصر ايران متأسفانه تدوين شده نيست؛ البته تلاش هايي به ويژه در حيطه تاريخ سينما انجام شده كه حائز اهميت اند اما در مجموع جزئيات و ناگفتههاي بسياري درباره آن وجود دارد. در اين ميان، دو سال 1357 تا 1359 يعني سالهاي اوج انقلاب، به دلايلي كه خواهم گفت، نانوشته و ناگفته باقي مانده است. هنر اين سالها به رغم پركاري و پرثمري هرگز ثبت نشد.
دليل عمومي نپرداختن به هنر سالهاي گفته شده، همان دليلي است كه اغلب حوزههاي پژوهشي با آن دست به گريبانند:ژ؛ نبود بودجه و امكانات پژوهشي و در نتيجه مشكلات پژوهشگران با انگيزه براي گام نهادن در اين راه. در اين شرايط عدهاي سعي ميكنند اين خلاء را با تكرار مكررات و كليگويي و بازي با الفاظ پر كنند كه فرجام آن روش است.
اما مشكلات اختصاصي را شايد بتوان اينگونه خلاصه كرد؛
پراكندگي فوق تصور منابع و آثار بجا مانده از آن سالها، نابودي بسياري از منابع آرشيوي، عدم همكاري مراكز آرشيوي و كتابخانهها، حساسيتهاي سياسي و سليقهاي.
كاملاً بديهي است كه هيچ نظريه پردازياي در تاريخ هنر بدون پشتوانه اسنادي اعتبار ندارد. اساس هر سخن كلي بايد اسناد معتبر باشد. متأسفانه اين مساله در كشور ما چندان اهميت ندارد. تمام ضعف ها با كليگويي و در لفاف ادبيات ترجمهاي عوام فريب پوشانده ميشود.
دست كم من در اين حيطه كه يك دهه دربارهاش تحقيق كردهام ميتوانم اين مصاديق را به عينه به شما نشان بدهم؛ البته قرب و جايگاه موارد انگشت شماري كه عالمانه و محققانه تهيه شدهاند ـ هر چند مختصر و گزيده ـ همواره براي ما محترم است.
كتاب «هنر در گرماگرم انقلاب» چگونه و در چه شرايطي شكل گرفت؟با توجه به اين كه شما در زمان انقلاب كم سن و سال بوديد، رويدادهاي سياسي و هنري را از چه منابعي دريافت كرديد؟
كتاب «هنر در گرماگرم انقلاب» رسماً از سال 1381 آغاز شد؛ البته با پشتوانهاي كه از دو ـ سه سال قبل فراهم كرده بودم. در اين سال من در پژوهشگاه فرهنگ و معارف مشغول به كار شدم و در آغاز كارم طرحنامه هنر در گرماگرم انقلاب را به شوراي پژوهشي دادم. اين طرح تصويب شد اما بدون بودجه مصوب! اين مساله دشواري كار را مضاعف ميكرد. من در كنار كارهاي روزمره اداري، اين طرح را ـ كه با جان و دل به آن علاقمند بودم ـ پيش ميبردم و كار به جايي رسيد كه تمام ساعات فراغت و تعطيلات و خلاصه همه زندگيام را به خود اختصاص داد!
اينكه من در هنگام انقلاب خردسال بودم يك واقعيت ناخواسته يا جبري بود. مسالهاي كه طبعاً بسياري از مورخان با آن روبرو هستند؛ يعني تاريخنگاري دورهاي كه خود در آن نزيسته بودند.
البته من اين اقبال را داشتم كه فاصله زمانيام با سالهاي مورد نظر تنها دو ـ سه دهه بود. بسياري از شاهدان و شكل دهندگان رويدادها و آثار آن روزها هنوز زنده بودند. مهمتر آنكه من رواي زمانه اي بودم كه دوربين عكاسي، فيلمبرداري و ضبط صوت تصوير و صداي زنده و مستندي را از بطن حوادث ثبت كرده و بيادگار گذاشته بودند.
از سويي ديگر، من فرزند دورهاي بودم كه قرابت زيادي با سالهاي انقلاب داشت. در دهه 1360 سويههايي از فضاي انقلابي هنوز به طور ملموس وجود داشت. حتي بناها، خيابانها و تكيه كلام مردم به سياق سابق حفظ شده بود.
من با اين پشتوانه كار را آغاز و سعي كردم به عنوان مهمترين بخش تحقيقم، تجسم فضاي آن سالها را هر چه زندهتر عينيت ببخشم. در اين راه از هر چه كه ميتوانست كمكي باشد بهره بردم. از نقشههاي جغرافيايي تا پوشش و لباس مردم و حتي ماركهاي تجاري و خلاصه هر چه را تداعيگر بود بكار گرفتم. هزاران تصوير گردآوري كردم. در واقع كتاب در كنار روايت مكتوب يك روايت تصويري را هم به نمايش ميگذارد؛ آنهم از فضاها و اشخاص و حوادثي كه كمتر ديده شدهاند. اين روايت تصويري در مجلدات ديگر كتاب كه انشاالله بزودي منتشر خواهد شد، محسوس تر خواهد بود.
اما پرسيديد كه منابع پژوهشم را چگونه و از كجاها بدست آوردم؟ اين منابع با خون جگر خوردن! و به سختي و با هزار مكافات به دست آمد. آنها كه كار پژوهش تاريخي انجام داده اند و به مراكز آرشيوي و كتابخانهها و... مراجعه كردهاند، عميقاً احساس ميكنند و ميدانند چه ميگويم.
منابع اصلي من آثار هنري بود؛ فيلم ها( مستندهاي خبري، گزارشي، محض و... در قالبهاي گوناگون مثل: نگاتيو:16، 35 و 8 ميليمتري، ويدئوكاست: 2 و1 اينچي، يوماتيك، بتاماكس، بتاكم و...)، آثار تجسمي (نقاشي، پوستر، عكس و...)، موسيقي (سرود، تصينف، ترانه، آثار كرال و سمفونيك و...).
در مرتبه بعدي از اين منابع استفاده كردم؛ جرايد و نشريات ادواري آنروزگار (روزنامهها، مجلات، بولتنها و...)، نامههاي اداري و اسناد دولتي، مكاتبات شخصي، دستنوشتهها وخاطرات اشخاص، كتب گوناگون انتشار يافته در ايران و خارج از ايران، وبلاگها و مطالب موثق مندرج در پايگاه هاي اينترنتي و...
در گام بعد به پشتوانه منابعي كه ذكر شد، سراغ اشخاص رفتم و مصاحبههاي كتاب با عنوان «تاريخ شفاهي هنر انقلاب» شكل گرفت. به ضرورت مصاحبه با آناني كه خارج از ايران زندگي مي كردند، از طريق مكاتبه الكترونيك و تلفن، ولي به طور مفصل انجام شد.
يكي از مصاحبههايم همراه اسناد و نوشتههاي تكميلي ديگر با عنوان "براي آزادي" به طور جداگانه منتشر شد. براي آزادي به مصاحبه با حسين ترابي (نويسنده و مستندساز) اختصاص داشت و با همكاري و همدلي صادقانه مصاحبه شونده به سرانجام رسيد.
چنانكه ناشر در معرفي كتاب گفته است؛ يكي از اهداف كتاب «بيان تأثيرات رسانهاي هنر در جريان انقلاب» است؛ اين تأثيرات چگونه بوجود آمد و در چه سطحي بود؟
اين مساله به تفصيل و با جزئيات بسيار در كتاب آمده است و تصور نميكنم بازگويي مختصر آن براي خوانندگان اين مصاحبه راضيكننده باشد. به اجمال بگويم كه كتاب شبكههاي ارتباطي مردمي و آثار هنرياي را كه از طريق اين شبكههاي اجتماعي پخش ميشدند شرح ميدهد و تأثيرات آنها را ـ در مواردبسياري به طور عيني و موردي ـ بازگو ميكند. از ديوارنگارهها و نوشتهها تا كاست هاي موسيقي و از سرودها تا پوسترها و نمايش فيلم در اماكن عمومي و از عكس ها و شمايل شخصيت ها و شهيدان انقلاب تا تئاترهاي خياباني.
بيترديد يكي از بارزترين تأثيرات در راديو و تلويزيون آن دوره جلوه كرده است. كتاب، شماري از گزارش ها و مستندهاي خبري تلويزيون را از پائيز سال 1357 تا تابستان 1359 معرفي و تأثيرات اجتماعي و سياسي آنها را برميشمرد. در مواردي ميبينيم كه يك گزارش تلويزيوني چگونه توانسته است مسير حركت انقلاب را تشديد و تهييج كند يا حتي تغيير دهد. اينها اغراق نيستند و به طور مستند در كتاب آمده اند. البته اين تأثيرات دوسويه است و انقلاب نيز به عنوان يك رويداد مهم اجتماعي، فضاي هنري و رسانهاي را عميقاً متأثر كرد.
گزارش هاي تلويزيوني را چطور بدست آورديد؟ آيا برنامهها و زمانهاي پخش آنها در آرشيو تلويزيون موجود است؟
نه ، متأسفانه كنداكتور(جدول پخش روزانه) آن سالها در آرشيو وجود ندارد و علاوه بر آن، بسياري از فيلم هاي خبري يا گزارشي هم آنجا موجود نيستند. آنچه بدست آمد، حاصل تجميع چند منبع موازي بود كه بخش هاي متواتر و موثق آن، استخراج، دستهبندي و سرانجام تحليل شد؛ فيلمهاي تدوين شده و راشهاي پزيتيو و نگاتيو در آرشيو مركزي و آرشيوهاي تابعي تلويزيون، فيلمهاي موجود در مجموعههاي شخصي، اطلاعات برنامهسازان و هنرمندان، اطلاعات مندرج در جرايد، اسناد پراكنده نظير دفاتر ثبت تلويزيون، نامههاي اداري و...
كتاب شما از چه بخشهايي تشكيل شده است؟
اين كار در مجموع سينما و تلويزيون، هنرهاي تجسمي، موسيقي و تئاتر را در بر ميگيرد. اما دو مجلدي كه اكنون منتشر شده فقط به سينما و تلويزيون اختصاص دارد. كتاب حاضر در قطع رحلي است و نزديك به 1000 صفحه دارد. مباحث آن در نگاه كلي چنين است:
ـ وقايع نگاري و گاهشماري هنر در حيطه تلويزيون و سينما
ـ فرهنگنگاري توصيفي مستندها، فيلم هاي داستاني، تلهپوئمها، تله تئاترها، نقاشي هاي متحرك و فيلم هاي سينمايي
ـ دستهبندي آثار بر حسب موضوعات و شيوههاي ساختاري آنها و بررسي تحليلي و تطبيقي نمونههاي شاخص
ـ چشماندازي جامع از سينماي مستند ايران در سالهاي انقلاب
بخش مهمي از پيكره اين كتاب به سينماي مستند انقلاب اختصاص يافته است. البته مقصود، تنها آثاري نيستند كه به حوادث پائيز و زمستان 1357 و روزهاي اوج انقلاب بپردازند؛ بلكه هر فيلمي كه به هر نحو بازگو كننده انديشههاي برخاسته از انقلاب، گفتمان رايج در آنزمان و مسائل اجتماعي گوناگون مرتبط با اين موضوع باشد، در فهرست مورد نظر كتاب جاي ميگيرد. هريك از اين مستندها روايتگر وجوهي خاص از انقلاب و از اين حيث حائز اهميت و استناد است. به استثناي چند مورد خاص، تمامي مستندهاي مورد نظر در فاصله زماني پائيز 1357 تا شروع پائيز 1359 ساخته شدهاند. از ميان بيش از 200 مستندي كه كتاب به معرفي آنها پرداخته، حدود 30 مستند (بر حسب جامعيت و ساختار حرفهاي) برگزيده شده و با تمركز بيشتري درباره آنها سخن گفته شده است. بخشي از آثار ياد شده نويافته بوده و براي نخستين بار است كه شناسانده ميشوند. معيار كتاب براي معرفي و شناخت فيلم هاي مذكور به اين ترتيب بوده است؛
1ـ درج شناسنامه كامل فيلم (بر مبناي عنوانبندي و اطلاعات موثق موجود در اسناد تكميلي و اظهارات عوامل ساخت)
2ـ توصيف تا حد امكان دقيق سكانس ها يا فصل هاي مهم با ذكر اطلاعات جانبي درباره مكان ها، زمان ها، اشخاص، گروه هاي سياسي و... كه در فيلم توضيحي درباره آن داده نشده است.
3ـ در مواردي مصاحبه با كارگردان، ديگر عوامل ساخت يا افرادي كه به نوعي در فيلم نقشي محوري ايفا كردهاند.
4ـ بررسي و تحليل مستندهاي شاخص
5ـ بررسي تأثيرات گوناگوني كه فيلم هاي مورد نظر بجا گذاشتهاند
6 ـ عكس ها و اسناد
7ـ در مواردي بررسي تطبيقي با ديگر آثار
8 ـ بررسي هاي موردي يا تكنگاريهاي ويژه
9ـ دستهبندي آثار برحسب موضوع يا شيوه و ساختار آنها
درباره دشواري هاي اين پژوهش بيشتر بگوييد. با توجه به نبود پيشينه تحقيقاتي در اين زمينه و پراكندگي اسناد كه گذرا به آن اشاره كرديد.
زيستن در وادي تحقيق و پژوهش دشوار است و در كشور ما به سبب مشكلات عديدهاي كه هست طاقتفرسا و چه بسا تحمل ناپذير هم ميشود. سرانه بودجهاي كه براي پژوهش هاي علوم انساني و هنر اختصاص مييابد اندك است. از همين اندك هم متأسفانه چيزي به ما نميرسد. بخشي از اين بودجه همه ساله صرف كارهاي متفرقه و پژوهش هاي دست چندم ميشود. بنابراين با دست خالي بايد در عرصهاي گام برداريم كه به هر حال هزينههاي بسيار دارد. كسي كه با دست پر وارد اين ميدان ميشود(مثلاً محققي كه از سوي دانشگاه هاي اروپايي و آمريكايي حمايت مالي و تداركاتي ميشود) مي تواند دست كم برخي منابع مهم مثل دوره شماري از نشريات را از كهنه فروشيها خريداري كند ؛ بجاي اينكه هر روز با اتلاف وقت زياد ناچار باشد به كتابخانه ملي و مجلس سر بزند و براي ديدن هر دوره مجلد از نشريه مورد نظرش، با كتابدار چك و چانه بزند! يا براي اسكن يا عكاسي از مندرجات نشريات وعكس ها دردسرها بكشد! ميتواند شمار زيادي عكس و اسناد مهم را از مجموعههاي خصوصي خريداري كند. ميتواند دوربين عكاسي و فيلمبرداري و ضبط ديجيتال مناسبي را براي ثبت مصاحبهها در اختيار داشته باشد. ميتواند براي تايپ، ويرايش تصاوير و .... از ديگران كمك بگيرد. ميتواند از تجهيزات و تكنولوژي روز بهره ببرد؛ مثلاً كامپيوتر و اسكنر حرفهاي تهيه كند و هزاران مورد ديگر كه براي ما جنبه رويا پيدا كرده است!
در جريان اين پژوهش باور نميكنيد كه من چه دغدغه هايي داشتم! تأمين كرايه تاكسي! تأمين اسكنر! تأمين هزينه فتوكپي! دغدغه تلفني كه مستقيم باشد و راحت بتوان با آن تماس گرفت! دغدغه تهيه كارت تلفن براي تماس هاي خارج از كشور! محدوديت حجمي اينترنت و...
مشكل ديگر بد رفتاري برخي متصديان آرشيوي و كتابخانهاي بود وهمينطور كاغذ بازي هاي نامنتها براي دريافت اجازه استفاده از آرشيوها و...
به همه اين مشكلات، دشواريهاي زندگي شخصي را هم بايد اضافه كنيم. زندگي در جهنم تهران با تمام گرفتاري هاي عجيب و غريبش بزرگترين مخرب ذوق، حوصله و انگيزه است. اينكه بخواهي هم پژوهش كني و هم در اين محيط عصبي و پر تشنج زندگي كني، واقعاً فرسوده كننده است.
در جامعه ما هيچكس از صاحبان مشاغل و صنعتگران متوقع نيست كه بدون ابزار و خارج از كارگاه يا محيط كار، خلاقيتي به خرج دهند يا كاري را به سرانجام برسانند. اما وقتي نوبت به پژوهشگران ميرسد ورق بر مي گردد. حداقل امكاني كه براي اهل قلم و پژوهش بايد فراهم باشد، سكوت و آرامش محيط است كه معمولاً فراهم نيست. حتي در سال هاي اخير با ناباوري ديدهام كه برخي مراكز پژوهشگران را درون اتاقك هاي پارتيشنبندي شده جاي دادهاند؛ جايي كه نه نور هست و نه سكوت!
نوشتهايد: «آثار هنري انقلاب كه برخاسته از بطن جامعه است، گوياتر و رساتر از هر رسانهاي رنجها، رشادتها و آرزوهاي ملتي را كه به قيام و انقلاب برخاسته بود روايت ميكند»؛ يعني شما معتقديد هنر انقلاب در همان مقطع شكل گرفت و به اوج تكامل رسيد؟ در اين ميان سهم سالهاي بعد چه ميشود و هنر انقلاب در اين سالها چه جايگاهي دارد؟
آنچه نقل كرديد، نوشتهاي است كه با عنوان سخن پژوهشگاه در آغاز كتاب آمده است و در واقع نظر ناشر است. اما درباره شكلگيري هنر انقلاب اگر كتاب را به دقت خوانده باشيد، پي خواهيد برد كه هرگز گفته نشده اين هنر خلقالساعه بوده و يكباره بوجود آمده است. من به فراخور مباحث كتاب و البته به طور غير پيوسته ريشههاي شكلگيري اين هنر را به عنوان هنري معترض كه به نابرابري هاي اجتماعي و مسايل سياسي اشاره دارد، از دهه 1340 تا علني شدن اعتراضات اجتماعي و آغاز تپيدن نبض انقلاب در پاييز و زمستان 1357 شرح دادهام. در مواردي نيز به تأثيرات بعدي و سرگذشت اين آثار در سالهاي بعد نيز پرداختهام.
اما درباره «اوج تكامل آثار انقلابي» نظر من همانست كه گفتهايد؛ يعني بهترين و پرشورترين آثار در همان مقطعي كه كتاب بر آن تمركز كرده است آفريده شده است. چرايي اين مساله خود بحث مفصلي دارد كه در مجال كوتاه اين مصاحبه نيست.
آيا دوست داشتيد به حوزههايي ديگر هم وارد شويد كه در اين كتاب امكان آن نبود؟
بله، اين كتاب بيشتر اسنادي و توصيفي است؛ هرچند كه رويكرد تبييني و تحليلي هم دارد. به دليل اين محدوديت ساختاري من نميتوانستم به طور اختصاصي و مفصل وارد برخي مقولات ديگر شوم. من در كتاب ديگري با عنوان «مستندهاي انقلاب» به متن زندگي روزانه مردم و رويدادهاي اجتماعي وارد ميشوم، برخي اشخاصي كه در اين مستندها حضور مؤثر دارند اعم از شخصيت هاي نامدار در قيد حيات و افراد معمولي كوچه و خيابان را پيدا كرده و با آنها مصاحبه ميكنم. در بخشهاي تحليلي كتاب آثار مستند با رويكردهاي مختلفي نقد و بررسي مي شوند: از حيث ساختار و مضمون و با رويكرد جامعهشناسي، نشانهشناسي، گرايش هاي تاريخي، مطالعات تطبيقي و...
در مورد ساير رشتههاي هنري هم چنين قصدي دارم كه اميدوارم به ياري خدا موفق به انجامش شوم.
فكر ميكنيد اين كتاب چه كاستيهايي دارد؟
دوست داشتم با اشخاص بيشتري مصاحبه بكنم، عكس ها و اسناد بيشتري را ارايه دهم و مواردي از اين قبيل. به طور مسلم اين كتاب در روايت تاريخي خود سهواً اشتباهاتي هم داشته است كه من پيشاپيش از خوانندگان و مطلعان خواستهام مرا نسبت به آن آگاه كنند تا در ويرايش بعد اصلاح كنم.
در تاريخنگاري خود تا چه اندازه بيطرف بودهايد؟
بيطرفي محض، شدني نيست؛ افكار و انديشهها و باورهاي هر كس در روايت تاريخياش تأثير گذار است. اما من همه سعيام را بكا ر بردم تا جانبداري نكنم. دليل اصرار من بر روايت توصيفي و اسنادي همين مساله بود. ميخواستم خواننده تا حد امكان مستقل و بيواسطه، اصل اسناد را رويت كند يا توصيف جزء به جزء آن را بخواند و مشاهده كند.
آيا اين كتاب يك تاريخ هنر تحليلي است؟
تا مقصود شما از واژه تحليلي چه باشد. من همانطور كه پيشتر گفتم روش اصلي من در اين كتاب توصيفي و اسنادي بوده است؛ هر تحليلي چنين پشتوانهاي را ميطلبد. من به روش استقرايي و جزء به جزء سعي كردم يك دوره تاريخي را به طور مستند بازسازي كنم؛ اين گام اول بود. چون زياد بودند آثاري كه در كتاب از آنها نامبرده شده بود و پيش از اين در مرجعي ثبت نشده بودند. اين مرحله به نوعي فرهنگ نگاري توصيفي و وقايع نگاري هم هست. در گام بعدي آثار دسته بندي موضوعي وساختاري شدند. از بين آثار شماري برحسب شاخصههايي كه در كتاب برشمرده شده است برگزيده و بررسي تحليلي شدهاند. رويكردهاي تحليلي به فراخور آثار متنوع است. در جمعبندي وقايع نگاري نيز رويكرد تحليلي وجود دارد. همچنين كتاب درباره نقش رسانهاي هنر در انقلاب جزئيات تازهاي ارائه كرده كه شايد بتواند مبناي تحليلي مستقلي را فراهم كند.
سعيام بر اين بوده تا بخش هاي تحليلي اين كتاب كاملاً متكي بر اسناد ارائه شوند. الگوهاي تحليلي عاريتي و قالبي نيست و متناسب با ساختار و منطبق هر اثر تعريف شده است.
در مقدمه كتاب ذكر كردهايد:
« درباره چرايي وقوع اين انقلاب و علل فروپاشي نظام شاهنشاهي تاكنون سخنها و نظريههاي گوناگوني گفته شده است؛ از نقش عوامل سياسي، اقتصادي تا ساختار طبقاتي و مسائلي از اين دست. بررسيهاي انجام شده بيانگر آن است كه در نظريهها و گفتارهاي يادشده، به حضور مؤثر هنر به منزلة يكي از اجزاي مهم و تعيينكننده «فرهنگ انقلاب در ايران» اعتناي در خوري نشده است».
به نظر شما آيا تا كنون انقلاب از منظر فرهنگ و هنر تحليل نشده است؟ ديدگاههاي سياسي كه اشاره كردهايد بر مبناي چه آثاري است؟ كار شما بر اساس چه مؤلفههايي بوده است؟
فرهنگ مقولهاي كلي است كه هنر يكي از زير مجموعههاي آنست. بازگويي نقش هنر در شكل دادن و پيشبرد انقلاب ايران تا كنون به عنوان يك «نظريه» مدون نشده است؛ زيرا هر نظريه پشتوانه استنادي مي خواهد و در مورد هنر انقلاب اين كار هنوز صورت نپذيرفته است. جالب است كه برخي اصلاً به وجود هنري مستقل و واجد هويت در سالهاي 1357 تا 1359 باور ندارند و ندانسته آنرا هنري ايدئولوژي زده نامنسجم و غيرمؤثر ميدانند! حال آنكه واقعيت امر نشان ميدهد اين هنر چه از حيث كميت و چه از حيث كيفيت جايگاهي قابل قبول و در خط سير هنر معاصر ايران جايگاه منحصر به فرد خود را دارد. آنچه در مجموعه «هنر در گرماگرم انقلاب» گردآمده خود مؤيد اين معني است.
نظريههاي شكلگيري انقلاب اسلامي ايران عمدتاً بر چه مسائلي تأكيد كردهاند؟
مهمترين رويكردها در اين نظريهها نقش عوامل سياسي، اقتصادي، ساختار طبقاتي و مسائلي از اين دست است. البته در بررسي هاي اجتماعي به مقوله فرهنگ هم اشاره شده و در مواردي از هنر در حد اختصار و گذرا ياد شده است. اما هرگز در هيچ يك از نظريهپردازيهاي داخلي و خارجي «هنر» مبناي بحث نبوده است.
آثاري هست كه نه نظريهپردازي كه تحليلي از هنر انقلاب در ايران بدست دهد؟
بله، آثاري وجود دارد. سال گذشته دو جلد كتاب از مرتضي گودرزي (ديباج) منتشر شد كه به ترتيب نقاشي و گرافيك انقلاب را از سال 1357 تا سال هاي اخير به شيوه خود تحليل كرده است. مهمترين ويژگي اين كتاب ها ـ البته از ديدگاه من ـ آسيبشناسي مفهوم يا موضوعي بنام هنر انقلاب در يك خط سير سي ساله است. اين كتاب بنا به شيوه خود به جزئيات نپرداخته و بدلايلي كه مؤلف در مقدمه ذكر كرده، مصاحبه هم ندارد. اما به هر روي كتابي است ارزشمند و خواندني به خصوص مجلد نقاشي آن كه نسبت به آن ديگري از انسجام و قوت بيشتري بهرهمند است.
يك فيلم مستند هم هست كه نادر تكميل همايون به سفارش شبكه آرته ساخته است. اين فيلم «ايران يك انقلاب سينمايي» نام دارد و خط سير انقلاب و در واقع اعتراضات اجتماعي و برخي از انگيزههايي كه منجر به بپاخاستن مردم شد را در سينماي پيش از انقلاب دنبال ميكند. فيلمي است ديدني كه البته نقدهايي هم به آن وارد است.
در خارج از ايران هم چند بررسي تحليلي با اين موضوع يا نزديك به آن در قالب كتاب و مقاله عرضه شده است. در اين نوشتهها عموماً هدف آن بوده كه شكل گيري انقلاب اسلامي ايران و بنيان هاي آن از منظر آثار هنري عرضه شده توسط نهادهاي انقلابي تحليل شود. وجه مشترك اين آثار برخورد قياسي آنها و عموميت دادن موارد جزئي است. در واقع نمونههايي كه آنها جمعآوري كردهاند اصلاً معرف هنر انقلاب در ايران نيست. در مواردي ديدهام كه نويسنده تاريخ عرضه آثار، نام هنرمندان و حتي اشارات تاريخي آثار را نمي داند يا به اشتباه درباهشان مي نويسد. گاه همين ندانستهها يا پنداشت ها مبناي يك تحليل مفصل ميشود كه از اساس اشتباه بوده و به بيراه رفته است.
مساله جانبداري هم به طور معمول در اينگونه آثار عيان است. اين تحليها خواسته يا ناخواسته منطبق بر ادبيات رايج سياسي در غرب است. اگر ايران تروريست و ستيزهجو و بنيادگراست؛ پس كاريكاتور و پوسترهاي اين نظام حتي آنها كه قبل از پيروزي انقلاب عرضه شدهاند، حتي آثار مردمي و آماتور بايد همين خصايص را در خود نهفته باشند. آنها گاهي سمبل ها و نشانهاي آثار هنري را آنچنان متعصبانه و يكسويه تفسير و تعبير كردهاند كه انسان را به حيرت وا ميدارد!
صرفنظر از گرايشها و نيتها آنچه براي من سئوال برانگيز است اينست كه چگونه ميتوان بدون اشراف بر هنر يك دوره و بدون در دست داشتن نمونههاي شاخص و جريان ساز آن (از گرايشها و جريانهاي مختلف )، دست به تحليل و حتي مطالعه تطبيقي زد!
در ميان اين آثار شايد مفصلترين، خواندنيترين و عالمانهترين آنها كتابي باشد از يك محقق ايراني مقيم آمريكا به نام حميد دباشي كه آثار مشهوري در حيطه علوم سياسي دارد و استاد مطالعات ايراني دانشگاه كلمبياست و همچنين يك ايران شناس نامدار بنام پيتر چلكوفسكي كه در حيطه تعزيه ايران پژوهش هاي مفصلي كرده و استاد مطالعات خاورميانهاي دانشگاه نيويورك است.
اين كتاب Staging a revolution: the art of persuasion in the Islamic republic of iran (راه اندازي يك انقلاب: هنر معتقدپروري در جمهوري اسلامي ايران) نام دارد، در قطع رحلي و312 صفحه تدوين شده است و شماري از آثار تجسمي در دوره انقلاب و جنگ را از ديدگاه خود بررسي و تحليل ميكند. اين كتاب در تحليل خود رويكردي سياسي و تاريخي داشته و بررسي هاي نشانهشناختي كتاب نيز چنين حال وهوايي دارد. نفس اثر هنري در كتاب مذكور در درجه دوم اهميت قرار دارد. كتاب ميخواهد نقش آثار تجسمي (البته گريز كوچكي به سينما هم ميزند) را در تهييج و بسيج تودههاي مردم در ايران سالهاي انقلاب و جنگ نشان دهد. مهمترين نقدي كه بر آن وارد است (صرنفظر از گرايشات يا سليقههاي سياسي آفرينندگان آن)، عدم دسترسي مؤلفان به آثار هنري انقلاب و اسناد آندوره است. بنابراين آنها با در دست داشتن مجموعه كوچكي از پوستر، عكس و نقاشي، آن را تعميم داده و بر همين مبناي ناقص تحليل خود را ارائه كردهاند و چه بسا در مواردي به بيراه رفتهاند.
در تأليف و تدوين مجموعه «هنر در گرماگرم انقلاب» آيا نهادها و مؤسساتي كه در جهت حفظ و حراست اسناد انقلاب فعاليت دارند آيا كمكي كردهاند؟
مركز اسناد انقلاب اسلامي مركزي است كه قاعدتاً بايد به اين امور بپردازد اما من آرشيو هنري در اين مركز نديدم و تا جايي كه اطلاع دارم اين مركز بخش هنري ندارد. يك آرشيو عكس دارد با عكس هايي كه متأسفانه در شناسنامه شمار زيادي از آنها زمان و مكان و نام عكاس درج نشده است. مركز اسناد غالب اين عكس ها را رايگان بدست آورده و اكثراً حقوق عكاسان را هم نپرداخته است. با اين حال پژوهشگران بايد براي استفاده از اين مجموعه طبق تعرفه موجود وجه بپردازند.
دسترسي به آرشيو اسناد مكتوب و نوارهاي كاست مركز اسناد هم آسان نيست و بخش مهمي از آنها هنوز محرمانه تلقي ميشود و ظاهراً در اين موارد پژوهشگران مركز براي دسترسي به اين اسناد الويت دارند. با اين اوصاف كتابخانه مركز اسناد جزو معدود مراكزي است كه با مراجعان ـ دست كم در دورهاي كه من تجربه كردم ـ برخورد مناسبي دارد. معمولاً محدوديتي براي درخواست منابع مرجع وجود ندارد و دورههاي نشريات معمولاًتميز و كامل است. پيش از اين مخزن كتابخانه باز بود و اين مزيت بزرگي محسوب ميشد اما ظاهراً در سال هاي اخير مخزن كتاب به روي مراجعان بسته شده است.
مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران هم يكي ديگر از مراكز آرشيوي است كه اغلب اسناد بدست آمده از صاحبمنصبان رژيمپيشين در آنجا نگهداري ميشود. گنجينه منحصر به فردي از عكس هاي تاريخ ايران معاصر در مؤسسه مذكور نگهداري ميشود كه دسترسي به آن آسان نيست و مستلزم نامهنگاري، صرف زمان و هزينه است.
آرشيو فيلمخانه ملي ايران و آرشيو مركزي صدا و سيما هم دو مركز منحصر به فرد و مهم آرشيوي اند كه به علت كمبود اعتبارات و امكانات غالباً آنطور كه بايد قادر به پاسخگويي به مراجعان و درخواست هاي بيشمار محققان نيستند. خوشبخانه با مساعي و فداكاري هاي كاركنان، فيلم ها در شرايط مناسبي نگهداري ميشود و اميد است روزي برسد كه توان پاسخگويي آنها بالا برود به طوري كه كسي دست خالي و نااميد از اين مراكز باز نگردد.
مراكز آرشيوي زيادند و من شايد بتوانم به همين سياق ده مركز ديگر را هم معرفي كنم. اما مشكل اينجاست كه دسترسيها دشوار و در موارد زيادي غير ممكن است.
در اين فرصت من از تمامي كساني كه به شكل گيري اين كتاب ياري رساندند، تشكر ميكنم: كاركنان مراكز آرشيوي، همكارانم در پژوهشگاه و يكايك عزيزاني كه با در اختيار گذاشتن اسناد، عكس ها و اطلاعات ذي قيمت خود «هنر در گرماگرم انقلاب» را شكل دادند.
نظر شما