سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – زهره مظفریپور، نویسنده، محقق و پژوهشگر ادبی: در منطق الطیر مسئله بازگشت انسان به فطرت خود پیش کشیده میشود و هر پرنده نماد یک قشر یا گروه از انسانهاست بنابراین در اینجا یک سوال کلی پیش میآید که هستی چگونه به وجود آمده است؟
عطار چنین پاسخ میدهد:
ابتدای کار سیمرغ ای عجب
جلوهگر بگذشت بر چین نیمه شب
گفتیم در منطق الطیر، سیمرغ نماد حضرت حق است و شب نمادی از عدم و پر سیمرغ جلوهای از جلوههای حق است و یکی از تعالیم عرفانی تجلی است که این نشان دهنده سیر به وجود آمدن جهان هستی به صورت تمثیلی و نمادین است. همچنین میدانیم نیم شب مردم عوام در خوابند و خاصان و برگزیدگان شبزندهداری میکنند و شبها مشغول عبادت و راز و نیاز با حضرت حقاند، پس شب در حال جلوه کردن مظهر زیبایی است.
وی ادامه میدهد:
در میان چین فتاد از وی پری
لاجرم پرشور شد هر کشوری
یعنی همه جا غوغا شد و شوق رسیدن به سیمرغ در دلها افتاد و تمامی پرندگان به وجد و شور آمدند.
عرفای پیش یا حتی بعد از عطار معتقد بودند تفاوت اساسی میان انسان و فرشته، عشق است چرا که انسان عشق را پذیرفته ولی فرشتگان نپذیرفتهاند ولی عطار معتقد است فرشتگان هم مثل انسانها عاشق خداوندند که پیرامون عرش الهی میگردند، تحفهای که انسان دارد و فرشته ندارد از نظر عطار «درد» است به همین دلیل در منطقالطیر سرانجام وقتی خبر وجود سیمرغ را به پرندگان میدهند، میگوید:
هر کسی نقشی از آن پر برگرفت
هر که دید آن نقش کاری درگرفت
آن پر اکنون در نگارستان چین است
اطلبو العلم ولو بالصین همین است
آری! از نظر عطار منظور از علم همان تعالیم عرفانی است که به دنبال آن بروید حتی اگر در چین باشد، هر پرنده یک نوع برداشت از سخنان عطار داشت کسانی که بیدار بودند مشغول کاری شدند و منظور از نقاشخانه چین عالم ملکوت برداشت شده. عطار وقتی شور و حال در پرندگان را میبیند و آنها را با توصیف سیمرغ، مشتاق سفر میبیند میگوید: اگر مرد راه هستید به راه افتید چون بیشتر از این نمیشود سیمرغ را توصیف کرد و زبان قاصر است چون وصف او در زبان نمیگنجد و نقشی از پر او آشکار است در جهان باید به دنبال یک نشانی و یک پری از او گشت برای همین است که همه به دنبال اویند:
گر نگشتی نقش پر او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
این همه آثار صنع از فر اوست
جملهء جانها ز نقش پر اوست
چون نه سر پیدا وصفش را نه بن
نیست لایق بیش از این گفتن سخن
هر که اکنون از شما مرد رهید
سر به راه آرید و پای اندر نهید
آری شوق و اشتیاق به سیمرغ در جان آنها اثر کرده بود و از عزت و بزرگی پادشاه مرغان بیقرار شده بودند:
شوق او در جان ایشان کار کرد
هر یکی بی صبری بسیار کرد
عزم ره کردند و در پیش آمدند
عاشق او دشمن خویش آمدند
اما چون راه دراز و دور بود پرندگان شروع به آوردن عذر و بهانه کردند:
لیک چون راهی دراز و دور بود
هر کسی از رفتنش رنجور بود
گرچه ره را بود هر یک کارساز
هر یکی عذر دگر گفتند باز
برای شنیدن عذر و بهانه پرندگان تا هفته آینده شاد و مانا باشید..
نظر شما