دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
داستان‌ها و افسانه‌های مردم مغولستان برای نوجوانان

کتاب «داستان و افسانه‌های مردم مغولستان» متشکل از قصه‌های مردمی و داستان‌هایی است که حقایق جهانی و ارزش‌های معنوی را تجسم می‌بخشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «داستان‌ها و افسانه‌های مردم مغولستان» به قلم خورل بارت و آویتیا ناراین به همت کتاب‌های قاصدک منتشر شده است. این کتاب را فاطمه شاه‌حسینی ترجمه و فرهاد حسن‌زاده بازنویسی کرده است.

جمهوری مردم زردپوست مغولستان در آسیای مرکزی قرار دارد. مغولستان سرزمین بسته‌ای هم‌مرز با کشورهای جماهیر شوروی سابق و چین است که به دو بخش جغرافیایی تقسیم می‌شود: بخش شمالی که سرشار از منابع طبیعی است و بخش جنوبی که صحرای پهناور گوبی را در بر دارد.

به لحاظ تاریخی، مغول‌ها مانند دامداران و چادرنشین، با گله‌هایشان از جایی به جایی دیگر نقل مکان می‌کنند. این شیوه چادرنشینی و قبیله‌ای، اساس آداب و رسوم و اعتقادات غنی‌ای را شامل می‌شود که به نوبه خود، دنیای زندگانی آکنده از جاذبه‌ها و اعتقادات بودایی گله‌داران را نشان می‌دهد. ادبیات قومی مغول‌ها شامل قصه‌های پانچاتانترا و جاتاکا است که از هند به مغول‌ها رسیده است. همچنین اشاراتی به پادشاهان هندی، مانند ویکرامادتیا، رودخانه‌هایی مانند گنگ و کوهستان‌هایی مانند هیمالیا دارد.

کتاب «داستان و افسانه‌های مردم مغولستان» متشکل از قصه‌های مردمی و داستان‌هایی است که حقایق جهانی و ارزش‌های معنوی را تجسم می‌بخشد. آن‌ها به زبانی ساده و روشن نوشته شده‌اند که نه تنها برای نوجوانان حتی برای بزرگسالان نیز قابل توجه هستند. گرچه ارتباط هندیان و مغول‌ها همیشه دوستانه بوده و به روزگاران باستانی امپراطور آشوکا برمی‌گردد، از نظر مردم هند، مغولستان همچنان سرزمینی اسرارآمیز و ناشناخته باقی مانده است. هدف از تألیف این مجموعه داستان‌های مغولی این است که توجه خوانندگان نوجوان به مغولستان و کشوری که دارای قصه‌های قومی بسیار غنی است، جلب شود.

این کتاب ۲۰ قصه مغولی با عنوان‌های «قصه‌گوی نابینا»، «شاهزاده و خدمتکار»، «راهب مهربان»، «نه این‌جا و نه آن‌جا»، «سرنوشت مرد ترسو»، «خرگوش باهوش»، «گونان باتار»، «جانشین نادان»، «کیسه‌ی دردسرآفرین»، «انسان برای خودش به دنیا نیامده است»، «چاه و قورباغه‌ی یک چشم»، «دو دوست»، «سه همسر»، «خورشید هفتم»، «مهارت‌های مفید»، «همیشه حق با زور نیست»، «آیا حاکم سر داشت؟»، «بَدَرچین زیرک»، «قوچ دانا» و «دندان جادویی» را بازگو می‌کند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

مردم از ارخای مرجن خواستند که هفت خورشید آسمان را با تیر بزند و از بین ببرد زیرا فقط او از عهده این کار برمی‌آمد. او بود که همیشه در آوازهای مردم جای داشت، در این آوازها مردم از انگشتان قدرتمند، ریه‌های قوی و پر نفس، جاونی و شوریدگی و گرمی وجود او صحبت به میان می‌آوردند.

ارخای مرجن که به نیروی فوق‌العاده خود مغرور شده بود، سینه‌اش را از نفس گرمی پر کرد و گفت: «ای مردم! از تعریف‌ها و تمجیدهای شما سپاسگزارم. من می‌خواهم از این کمان، هفت تیر رها سازم و با هر تیر یک خورشید را سرنگون کنم.»

مردم برای او فریاد شادی کشیدند و هلهله کردند، ارخای مرجن تعظیمی کرد و گفت: «سوگند می‌خورم، اگر یکی از تیرهای من به خطا برود، انگشت شست خود را قطع کنم، از میان انسان‌ها بروم و به حیوانی تبدیل شوم که هرگز آب پاک و گوارا ننوشد، علف‌های خشک و پس‌مانده بخورد و برای همیشه در حفره‌ها و گودال‌های تاریک زندگی کنم.».

کتاب‌های قاصدک (واحد کودک و نوجوان مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر) کتاب «داستان‌ها و افسانه‌های مردم مغولستان» نوشته خول بارت و آویتیا ناراین با ترجمه فاطمه شاه‌حسینی و بازنویسی فرهاد حسن‌زاده را در ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و به بهای ۴۰ هزار تومان منتشر کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط