سه‌شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۴
پایبندی به رسم جهاد، از آمریکا تا ایران

نمی‌شد جایی باشد و میدان‌داری نکند. حتی اگر خودش نمی‌خواست، قرعه تقدیر به نام او می‌افتاد. همیشه سخت‌ترین کارها و حساس‌ترین وظایف سهم او بود.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): همزمان با آغاز ماه محرم، کتاب‌هایی را معرفی می‌کنیم که عملیات عنوان شده در آن‌ها در ماه‌های محرم و صفر انجام شده است؛

عملیات در نخستین پاییز جنگ تحمیلی، در بیست‌وششمین روز از آبان ماه آن سال آغاز شد. به تاریخ قمری، ماه محرم بود. دو روز مانده بود به عاشورا. هدف رزمندگان ما که مصطفی چمران فرماندهی‌شان می‌کرد، بازگشت به سوسنگرد و بیرون کردن دشمن اشغال‌گر از آن شهر بود. بعثی‌ها چندی قبل اشغالش کرده بودند و از شواهد و قراین استنباط می‌شد که اصلاً قصد رفتن ندارند. آمده بودند که بمانند. زبان‌شان دراز شده بود و ادعای مالکیت هم داشتند. اما شهر را پس گرفتیم. زودتر از آنچه دشمن انتظارش را داشت، بیرون‌شان کردیم. البته دکتر چمران آنجا، در حین نبرد زخمی شد. فرمانده بزرگ، در قلب میدان بود و خودش شخصاً، بدون نایب و واسطه، عمیلات را فرماندهی می‌کرد. روحیه‌اش چنین بود. نه از نبرد پا پس می‌کشید و نه در انجام وظایفی که باور داشت به عهده دارد کم می‌گذاشت. در نبرد برای بازگشت به سوسنگرد، که در تاریخ جنگ تحمیلی از آن به عملیات سوسنگرد یاد می‌کنیم نیز چنین کرد. همیشه چنین می‌کرد. باید او را بشناسیم، با روحیه و منش و نگاهش آشنا شویم تا باورمان شود که همیشه چنین می‌کرد.

درباره‌اش کتاب‌هایی نوشته‌اند. بیشتر این کتاب‌ها، جالب و ارزشمند هستند. نمی‌شود زحمت نویسندگان آن‌ها را نادیده گرفت و به کاری که کرده‌اند احترام نگذاشت. اما رمان «بدون مرز» نوشته هاشم نصیری انصافاً چیز دیگری است. داستان شهید چمران را، در آمریکا و لبنان و ایران برای‌مان تعریف می‌کند. روایتش داستانی است و برای خلق صحنه‌ها و درنگ بر احساسات و تألمات، بسیار از تخیل بهره گرفته است. اما چمرانی که نشان‌مان می‌دهد، بسیار حقیقی است. به عبارت دیگر، «بدون مرز» داستانی است در جستجوی حقیقت، در جستجوی مردی که از مردان خدا، که باور داشت «خدا هست! در همه‌جا هم هست! حتی در نزدیک ماست! آن‌قدر نزدیک است که ما او را نمی‌بینیم. عجیب نیست؟ او به ما نزدیک است و ما را می‌بیند. اما ما او را نمی‌بینیم. شاید بپرسید چرا ما نمی‌توانیم او را ببینیم؟ به نظر من وجود ما آن‌قدر در او غرق است که نمی‌توانیم او را ببینیم. ما می‌توانیم خداوند را در وجود خودمان جست‌وجو کنیم.»

رمان «بدون مرز» نه داستانی بی‌عیب و ایراد و خالی از ضعف و اشکال است و نه همه گفتنی‌ها درباره شهید چمران را می‌گوید. اما تصویری چندوجهی از این قهرمان بزرگ، از مردی که زندگی‌اش سراسر جهاد و مبارزه بود به خواننده ارائه می‌دهد. نصیری به عمق باورهای شهید چمران می‌رود و از آرمان‌ها و آرزوهای او می‌نویسد: «از خداوند می‌خواهم که ما را در مسیر نجات مظلومان از چنگال ستمگران یاری برساند. این را قاطعانه می‌گویم که حرکت ما به لبنان یا ایران محدود نخواهد شد. روزی همه مسلمانان جهان، بلکه همه آزادی‌خواهان دنیا، مسیر مبارزه عملی با ستم و بی‌عدالتی را در پیش خواهند گرفت. در آن روز، هیچ حدومرزی به‌جز حدومرز انسانیت باقی نمی‌ماند!»

کتاب «بدون مرز» را که نخستین بار زمستان ۱۴۰۰ به همت نشر کتابستان معرفت منتشر شد می‌خوانیم و به این واسطه کمی شهید چمران را می‌شناسیم، می‌بینیم که آنچه او در محرم آن سال در عملیات آزادسازی سوسنگرد کرد، نه کاری متفاوت برای او، که روال عادی زندگی‌اش بود. نمی‌شد جایی باشد و میدان‌داری نکند. حتی اگر خودش نمی‌خواست، قرعه تقدیر به نام او می‌افتاد. همیشه سخت‌ترین کارها و حساس‌ترین وظایف سهم او بود. از آن مهم‌تر اینکه، بودن در قلب نبرد و چشم در چشم شدن با دشمن متجاوز رسم جهاد بود. رسم فرماندهی مجاهدان چنین اقتضا می‌کرد و او – چنان که زندگی‌اش نشان می‌دهد – مرد پایبندی به رسومات درست بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها