حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب از سرودههایی که سعید بیابانکی و امید مهدینژاد در برنامه تلویزیونی «رندان تشنهلب» خواندند، تمجید کردند.
سعید بیابانکی در گفتوگو با ایبنا درباره دو شعری که مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است، اظهار کرد: یکی از دو شعر خوانده شده در این برنامه متعلق به مجموعهشعر «یلدا» است که در سال 1394 از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد و دیگری شعر جدیدی است که تازه سرودهام و پیش از آن برنامه در جایی نخوانده بودم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه در روزهای گذشته این شعرخوانیها چندین بار از تلویزیون پخش شد، روز گذشته از سوی دفتر رهبر انقلاب با من تماس گرفتند و گفته شد که این شعرها مورد توجه رهبر انقلاب واقع شده و حضرت آقا فرمودهاند: «شعرهای بسیار خوبی است، از ایشان (شاعر) تشکر کنید.»
این شاعر در پاسخ به این سوال که تمجیدهای رهبر انقلاب از شاعران در روزهای گذشته حامی چه پیامی است، گفت: علاقهای که رهبر انقلاب به شعر به عنوان هنر اول ملی ما دارند، تنها یک علاقه شخصی نیست و به اعتقاد من یک علاقه حاکمیتی است. ایشان با واکنشهایی که در چند روز گذشته به شعر داشتند، میخواهند به سایر دستگاههای حکومتی گوشزد کنند که شعر چقدر در فرهنگ ما جایگاه والایی دارد و توجه به آن مهم است. البته این توجه مخصوص رهبر انقلاب است و در دیگر بخشها چنین خبری نیست.
وی ادامه داد: شعر در همه جا حضور دارد و اگر شما در همین ایام محرم دقت کنید، متوجه میشوید که شعر در همه جا هست؛ اما ببینید که مثلا شهرداری از این فضا چگونه استفاده میکند! گویی میگردند و بدترین و سستترین شعرها را انتخاب میکنند. این خوب نیست. شعر فارسی بهویژه شعر مذهبی و آیینی با اعتقادات و عواطف مردم سروکار دارد و باید در یک درجه اعلایی سروده و در مرحله بعد انتخاب شود.
بیابانکی با گلایه از نبود نگاه تخصصی به شعر در برخی نهادها اظهار کرد: چند سال پیش در جایی مشغول به کار بودم که به یک بزرگواری مسئولیت دادند تا به آنجا بیاید، مجموعهای که با شعر و ادبیات در ارتباط بود. وقتی این فرد آمد، اعلام کرد که من از شعر چیزی سرم نمیشود. بعد این آدم به عنوان مدیر معرفی شده بود! مشکل دقیقا همین جاست. دقت کنید، این آدم چنین مسئولیتی را پذیرفته بود و اینکه از شعر چیزی سرش نمیشد را افتخار میدانست.
وی در پایان گفت: به نظر من شعر یک تخصص است و روز به روز هم این تخصص در حال پیچیدهتر شدن است؛ از این رو، تشخیص شعر خوب از بد مشکل شده است و ای کاش افراد مسئول تخصص تشخیص را داشتند؛ چراکه این آشفتگی آزاردهنده است.
دو شعری که سعید بیابانکی در برنامه «رندان تشنهلب» خواند به شرح زیر است:
برپا شده است در دلِ من خیمه غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
بر سیلِ اشک خانه بنا کردهام ولی
این بیت سست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمیشود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش
آشفتهام میان صفوفِ منظّمی
میخوانی ام به حکم روایات روشنی
میخواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجّه اش درست به پایان نمیرسد
تقویم اگر نداشته باشد محرّمی...
«از کتاب یلدا»
****
ماه شمعی در شبستان حسین بن علی است
عقل خاری در بیابان حسین بن علی است
بر ستیغ کوه نور آفتاب بامداد
برقی از چاک گریبان حسین بن علی است
من که میگویم لبان تشنه رود فرات
تشنه لبهای عطشان حسین بن علی است
دادخواهی رادمردی راستی آزادگی
تا ابد مرهون ایمان حسین بن علی است
این که او بر دست دارد کودکی شش ماهه نیست
آخرین سرباز میدان حسین بن علی است
این که در ذلت نمان و این که با عزت بمیر
اولین درس دبستان حسین بن علی است
چیست این آوای محزون رسته بر بالای نی
گوش کن این صوت قرآن حسین بن علی است
اشکهای نم نم ما زیر این سقف کبود
بارش یکریز باران حسین بن علی است
ای که پرسیدی در این عالم چرا آشفتهای
بانی اش زلف پریشان حسین بن علی است
بر فراز نیزه هم لبخندباید زد به مرگ
شاهدم لب های خندان حسین بن علی است
هر که امشب عاشقانش را دمی مهمان کند
روز محشر نیز مهمان حسین بن علی است
هر کسی دستش در این عالم به دامان کسی است
دست ما اما به دامان حسین بن علی است
امید مهدینژاد نیز در صحبتی کوتاه خبر رسیده به ایبنا را تایید کرد و گفت: شعری که مورد توجه رهبری قرار گرفته، شعری است که چند سال پیش در مجموعه شعر «آتشگردان» منتشر شده بود و من آن شعر را در برنامه «رندان تشنهلب» خواندم و روز گذشته از سوی دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفته شد و اعلام کردند که این شعر مورد توجه حضرت آقا قرار گرفته است.
شعری که امید مهدینژاد در برنامه شبکه چهار خوانده بود، به شرح زیر است:
ای گیاهِ برآمده، ابتری، بیبری هنوز
ای درختِ خزانزده، از گیاهان سری هنوز
ای سحاب، ای همه حجاب، همچنان سایهپروری
ای بهخونشسته آفتاب، روشنیگستری هنوز
ای دل، ای تودۀ هوس، کی میآیی به راه پس
صبح شد، ظهر شد، ولی بستۀ بستری هنوز
بعدِ عمری رفو شدن، نو شدن، زیر و رو شدن
در همان کاری ای فلک، سفله میپروری هنوز...
دشنهای در غلافِ خون، بیرقی سبز سرنگون
میدرخشد در آفتاب تیغۀ خنجری هنوز
لالهها سبز میکنند خونِ گرمِ حسین را
آتشی سرخ روشن است زیرِ خاکستری هنوز
نظر شما