سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: کتاب «غائله هایدگر» نوشته ریچارد ولین یکی از مهمترین آثاری است که به رابطه پیچیده مارتین هایدگر، فیلسوف برجسته قرن بیستم، با رژیم نازی پرداخته است. این کتاب نهتنها از جنبه تاریخی و اخلاقی به ماجرای ارتباط هایدگر با نازیسم نگاه میکند، بلکه به مباحث فلسفی پیرامون اندیشههای او و تأثیر آن بر دیگر فیلسوفان و جریانهای فلسفه مدرن نیز توجه ویژهای دارد. ساختار کتاب شامل گلچینی از اسناد، مقالات و نقدهای مرتبط است که به شکلی جامع میکوشد تا دیدگاههای متنوع درباره این موضوع بحثبرانگیز را بررسی کند. یادداشت حاضر، با هدف تحلیل و بررسی این کتاب، به شکلی ساختارمند و متوازن به محتوای اصلی، نقاط قوت و نقدهای وارد بر اثر میپردازد. در ادامه، به تفصیل بخشهای مختلف کتاب و دیدگاههای ولین پرداخته میشود.
غائله هایدگر: معنای تاریخی و فلسفی یک جنجال
«غائله هایدگر» اصطلاحی است که به مجادلهای طولانیمدت درباره حمایت فلسفی و سیاسی مارتین هایدگر از رژیم نازی اشاره دارد. این بحث از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و به مستندات و نقدهایی بازمیگردد که رابطه اندیشههای هایدگر با ایدئولوژیهای نازی را نشان میدهد. یکی از شاگردان برجسته هایدگر، کارل لوویت، نقش کلیدی در آغاز این مناقشه ایفا کرد. لوویت در مقالهای که پنج سال پس از شکست نازیسم منتشر کرد، هم فلسفه هایدگر و هم وفاداری سیاسی او را به چالش کشید. او با انتشار مقالهای به زبان فرانسوی، این بحث را وارد جریان روشنفکری فرانسه کرد. جایی که فیلسوفان فرانسوی نقشی محوری در احیای اعتبار فلسفی هایدگر داشتند.
ولین توضیح میدهد که این استراتژی لوویت، همچنین نقد او از «دلالتهای سیاسی اگزیستانسیالیسم هایدگر»، پایه اصلی بسیاری از بررسیهای بعدی درباره ارتباط فلسفه و سیاست شد. از منظر ولین، «غائله هایدگر» نه تنها مسألهای تاریخی، بلکه پرسشی فلسفی است: آیا فلسفه میتواند در خلأ اخلاقی و سیاسی شکل بگیرد؟ یا به ناچار درگیر تناقضها و تعهدات دوران خود خواهد شد؟
دفترچههای سیاه: شواهد بیسابقهای از وفاداری سیاسی هایدگر
یکی از اسناد کلیدی که جنجال پیرامون هایدگر را تشدید کرد، «دفترچههای سیاه» بود که در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ منتشر شد. این مجموعه یادداشتها، که بخش قابل توجهی از زندگی فلسفی و شخصی هایدگر را نشان میدهد، شواهد روشنی از ارتباط فکری او با نازیسم ارائه کرده است.
ولین توضیح میدهد که در این دفترچهها نهتنها حمایت هایدگر از نازیسم مشخص است، بلکه فلسفه او با جنبههایی از ایدئولوژی نازی همراستا بوده است. بهعنوان نمونه، هایدگر از نازیسم بهعنوان فرصتی برای احیای معنویت غربی یاد میکند و از برتری نژادی آلمان بهعنوان نقطهای حیاتی در این احیا دفاع میکند. در یکی از نامههای کشفشده مربوط به سال ۱۹۳۱، او هیتلر را بهعنوان رهبری با شم سیاسی فوقالعاده توصیف میکند و نازیسم را ابزاری برای نجات اروپا معرفی میکند.
با این حال، ولین به سخنان خود هایدگر در سالهای بعد نیز اشاره میکند، جایی که او از «خطای سیاسی» خود در پذیرش قدرت هیتلر سخن میگوید. ولین با توجه به این تناقضها استدلال میکند که حتی در نوشتههای فلسفی متأخر هایدگر، همچنان نشانههایی از حمایت ایدئولوژیک او از ناسیونال سوسیالیسم دیده میشود.
تحلیل انتقادی ولین: فلسفه در جدال با تاریخ
یکی از نقاط قوت کتاب ولین توانایی او در تحلیل جامع رابطه میان اندیشه فلسفی و تعهد سیاسی است. او با دقت نشان میدهد که فلسفه هایدگر، بهویژه در آثار اولیهاش مانند «هستی و زمان»، چگونه زمینهساز برخی از دیدگاههای نازیسم بود. مفاهیمی مانند “دازاین”، “هستی تاریخی”، و “پرتابشدگی”، بازتابی از نقد هایدگر بر مدرنیته و جامعه لیبرال غربی بودند.
ولین معتقد است که مسأله اصلی فلسفه هایدگر در تأثیر مستقیم آن بر ساختارهای ایدئولوژیک نازیسم نهفته است. او بیان میکند که هایدگر با بهرهگیری از فلسفهای که تعهد اجتماعی و تاریخی را بهعنوان ابزاری برای انتقاد از مدرنیسم مطرح میکند، بهصورت ناخواسته یا آگاهانه مسیری برای توجیه نازیسم فراهم ساخت. با این حال، ولین انتقادات خود را با تحلیل دیدگاههای حمایتی از هایدگر نیز تعدیل میکند. او به نقاط قوت فلسفه هایدگر اشاره میکند و بیان میکند که آثار او همچنان در مباحث اگزیستانسیالیسم، هرمنوتیک و پساساختارگرایی تأثیرات عظیمی داشتهاند.
حمایت فیلسوفان فرانسوی از هایدگر و تأثیر بازسازی
یکی از بخشهای جذاب کتاب بررسی نقش فیلسوفان فرانسوی در احیای اعتبار هایدگر پس از جنگ جهانی دوم است. ولین توضیح میدهد که در حالی که فلسفه هایدگر در آلمان آسیب دیده بود، روشنفکران فرانسوی مانند ژان پل سارتر، ژاک دریدا و دیگران تلاش کردند تا اندیشههای او را بازخوانی کرده و آن را مبنایی برای نقد مدرنیته قرار دهند.
فیلسوفان فرانسوی، بهویژه در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، به شکلی فعال از ایدههای هایدگر برای نقد مدرنیسم، روشنگری و فلسفه غرب بهره برداری کردند. بهطور خاص، سارتر در آثار خود اندیشههای اگزیستانسیالیستی هایدگر را وارد کرده و به فلسفه انضمامی او رنگ سیاسی تازهای بخشید. اما ولین معتقد است که این حمایت از هایدگر، به طور ناخواسته، جنبه سیاسی بحثبرانگیز او را به حاشیه برد و تصویری صرفاً فلسفی و شاید دستکاریشده از او به جهان ارائه داد.
پیامدهای فلسفه هایدگر برای جهان مدرن
بخشهای پایانی کتاب، با طرح پرسشهایی بنیادین درباره مسئولیت اخلاقی فیلسوفان، فلسفه هایدگر را در زمینههای مختلف مدرنیسم و پسامدرنیسم بررسی میکند. نویسنده معتقد است که اگرچه فلسفه هایدگر کمک بزرگی به نقد مدرنیته کرده است، اما جنبههای تاریک آن نمیتواند از ایدئولوژی سیاسی او جدا شود.
ولین همچنین به اهمیت یادگیری از اشتباهات هایدگر اشاره میکند و از فیلسوفان معاصر میخواهد که فلسفه را نه بهعنوان ابزاری منزوی، بلکه در قالبی اجتماعی و اخلاقی در نظر بگیرند. او معتقد است که فلسفه باید همواره در برابر تمایلات افراطی و توتالیتر آماده باشد و این درس مهمی است که از ماجرای هایدگر میتوان آموخت.
کتاب «غائله هایدگر» ویراسته ریچارد وُلین با ترجمه فرهاد سلیماننژاد که توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است یکی از جامعترین و انتقادیترین بررسیها درباره رابطه میان فلسفه و سیاست است. این کتاب ما را وارد گفتوگویی عمیق درباره مسئولیت فیلسوفان، آثار فلسفی، و تأثیر آن بر سیاستهای اجتماعی میکند. با بررسی جنبههای مختلف رابطه فلسفه هایدگر و نازیسم، این کتاب به ما میآموزد که اندیشه هیچ فیلسوفی نمیتواند از بستر تاریخی و اخلاقی آن جدا باشد.
برای علاقهمندان به فلسفه و تاریخ اندیشه، کتاب ولین یک منبع ارزشمند است که نه تنها به تحلیل جدالهای فکری هایدگر میپردازد، بلکه به طرح پرسشهایی بنیادین درباره نقش فلسفه در جهان مدرن کمک میکند. این اثر، همانطور که ولین اشاره میکند، یک ندا برای خوانش انتقادی و اخلاقی فلسفه در عصر ما است.
نظر شما