به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سالی که به روزهای پایانی خود رسیده، سالی بود که از شهید حسن طهرانیمقدم در عرصه نشر و سینما یاد شد، در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ مجموعه سه جلدی «مرد ابدی» تالیف معصومه سپهری رونمایی شد. پس از آن در جشنواره فیلم فجر هم در میان چندین فیلم جنگی که به نمایش درآمد، «خدای جنگ» نیز فیلمی بود که به طور غیرمستقیم به تلاشهای حسن طهرانیمقدم در ساخت موشک اختصاص داشت.
فیلم خدای جنگ به کارگردانی حسین دارابی در جشنواره فیلم فجر امسال به نمایش درآمد. این فیلم که سومین ساخته دارابی است به قضیه ساخت موشک در بحبوبه جنگ ایران و عراق اختصاص دارد. داستان فیلم چنین است که در بحبوحه جنگ تحمیلی عراق و ایران، دشمنان ایران برای متوقف کردن توان موشکی کشور، نقشهای پیچیده طراحی میکنند. لیبیاییها در همکاری با دشمن، قطعات کلیدی از موشکهای ایرانی را به سرقت میبرند تا مانع از استفاده آنها در میدان نبرد شوند. اما در این میان، تیمی از متخصصان و نیروهای ایرانی به رهبری ابراهیم شریفی مأموریت مییابند تا این مشکل را برطرف کرده و سامانههای موشکی را به کار بیندازند. این فیلم پس از اینکه در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. فیلمی که در جشنواره اسفند ماهنامه «فرهنگ امروز» مورد بررسی و نقد دقیق قرار گرفت و حسین صنوبری با نگاهی موشکافانه به بررسی این فیلم پرداخت که بخشی از این نقد را برگزیدیم تا درباره «خدای جنگ» بیشتر بدانید.
نقدی بر فیلم خدای جنگ، ساخته حسین دارابی
با جنگ علیه جنگ
نام فیلم «خدای جنگ» برگرفته از یک اسطوره یونانی (ارس) است. طبق ارجاعات خود فیلم و در اصل باید گفت برگرفته از یک بازی ویدئویی آمریکایی است God of war)): این دومی شهرتش بین مخاطبان جوان و نوجوان امروزی احتمالاً دلیل اصلی انتخاب این اسم بوده نه ارجاع به یک اسطوره غربی که احتمالاً افراد کمی آن را مطالعه کردند.
این اسطوره یونانی، هم منطق ظاهری فیلم که از زبان شخصیتی که فاقد سلامت اخلاقی است (ژنرال لیبیایی) مطرح میشود. هم طبق اندیشههای اسلامی و ایرانی مفهوم و تلقی و اسطورههای منفی است و مطابق با شخصیت اصلی فیلم و ایده اصلی فیلم نیست. اما جالب است که در جایگاه اسم و فیلم قرار گرفته و نقض غرض عجیبی را رقم زده! بخشی از ماجرای فیلم نفی تفکر خدایی جنگ است. اما نام فیلم بالا بردن پرچم همین اندیشه است! به همین دلیل میگوییم علت اصلی انتخاب این نام همان دلیل دوم و جذابیت این عنوان و برند برای مخاطب نوجوان است.
بررسی پیرنگ فیلم خدای جنگ
آیا پیرنگ «خدای جنگ» یک پیرنگ متمایز و جدید یا دستکم پیرنگی بر اساس واقعیت زندگی سوژه اقتباس فیلم شهید طهرانی مقدم است؟ پیرنگ کلی «خدای جنگ» در درجه اول پیرنگ دیگر فیلم سازمان اوج، یعنی «منصور» ساخته سیاوش سرمدی و با موضوع فصلی از زندگی شهید منصور ستاری است که اتفاقاً فیلم موفق و متمایزی بود، پیرنگ این است: در بحبوحه جنگ و دفاع مقدس، نیاز به دانش و قطعاتی نظامی است که در کشور موجود نیست. در ابتدا این قطعات و دانش از خارج وارد میشود، اما بعد در ادامه کار با مدیریت و محوریت یک قهرمان شهید و دشواریهای زیادی که هم ناشی از بوروکراسی یا بیدقتی یا کارشکنی بعضی مسئولان داخلی است و هم ناشی از مشکلات شخصی زندگی آن قهرمان، سرانجام در دسترسی به دانش و تولید آن قطعات و تسلیحات نظامی به خودکفایی میرسد و این امر تاثیر بسیاری در موفقیت نظامی کشور در دفاع از مرزهای ایران میگذارد.
پیرنگ اصلی همین است که توسط دارابی مناسب با سوژه جدید (و آمیختن با پیرنگی دیگر) به روزرسانی شده است. نکته اینجاست که هر جای داستان طبق تاریخ و حقیقت (در زندگی شهید طهرانیمقدم، شبیه زندگی شهید ستاری) وجود داشته، از واقعیت اخذ شده و هر جای پیرنگ که با حقیقت زندگی شهید جور درنمیآمده، توسط خلاقیت کارگردان جعل شده تا منطق پیرنگ به هر زوری شده حفظ شود! همین نکته دلیل اصلی این است که در این فیلم برخلاف موارد قبلی، اسم و گریم شهید عوض میشود و نام شخصیتی خیالی به نام «ابراهیم شریفی» بر قهرمان گذاشته میشود (با گریمی که شباهتی به چهره شهید طهرانیمقدم ندارد)!چه اینکه همه حواشی دراماتیک شخصیت (شهادت همسر، گروگان گرفته شدن فرزند، قربانی شدن فرزند در ازای استفاده از دانش پدر زن و …) ساخته ذهن نویسنده است و در واقعیت زندگی شهید وجود ندارد. این خود از شگفتیهای روزگار و نیز سازمان اوج است که در کارخانه سریسازی پرتره شهیدانش، هزینه شده تا پرتره شهیدی ساخته شود که در آخر پرتره آن شهید نباشد! و هزینه شده تا فیلمی بر اساس واقعیات رنجهای معاصر این مردم ساخته شود که بخش زیادش تخیلی است و ربطی به واقعیات و رخدادها ندارد!
اما پیرنگ دومی که توسط کارگردان مورد بهرهبرداری قرار گرفته، اتفاقاً پیرنگ یک فیلم آمریکایی و هالیودی جدید و در خدمت جنایات آمریکاست. «اوپنهایمر» ساخته (کریستوفر نولان و با موضوع زندگی رابرت اوپنهایمر، خالق بمب هستهای) پیرنگ این است: کشور درگیر یک جنگ مهم است، برای پیروزی در جنگ نیاز به یک دانش و یک جنگافزار پیشرفتهتر از دانش و قطعات موجود است؛ ماموریت و رسیدن به این دانش و این قطعه به قهرمان فیلم سپرده میشود. با مدیریت و محوریت قهرمان و دشواریهای زیادی که ناشی از بوروکراسی یا بیدقتی یا کارشکنی بعضی مسئولان داخلی است و هم ناشی از مشکلات زندگی شخصی آن قهرمان، سرانجام کشور در دسترسی به دانش و تولید آن قطعات و تسلیحات نظامی موفق میشود. معشوق قهرمان در میانه داستان به قتل میرسد. قهرمان مدام به خاطراتش پرتاب میشود. در میانه راه به جز مدیریت پروژه علمی و نظامی، قهرمان مدام در مدیریت یک تیم متفاوت اما کاربلد و حرفهای هم باید خود را ثابت کند. قهرمان مورد تهمت و بدگمانی بعضی از مسئولان ردهبالا در مورد پیشینههای خود است. قهرمان از سوی اعضای داخلی پروژه خود و بعضی از نزدیکانش با این سوال و چالش مواجه میشود که نکند سلاحی که ما در حال ساخت آن هستیم به افراد بیگناه آسیب بزند. بعضی از اعضای وفادار قهرمان در میانه راه دو دل میشوند و او را ترک میکنند. قهرمان به مرور سوالات و شبهات را پاسخ میدهد و همه را به راحتی توجیه میکند. یکی از مهمترین پاسخهای قهرمان به سوالات این است که این سلاح مرگبار ما اگر مورد استفاده قرار بگیرد، اتفاقاً منجر به صلح میشود! هر روز تاخیر در استفاده از این سلاح موجب کشتار بیگناهان دیگری از هموطنان یا همپیمانان کشور قهرمان میشود. قهرمان برای رسیدن به سلاح موردنظر باید بارها از آزمایش شلیک انجام دهد، آزمایشی که اولاً پرهزینه است، ثانیاً در ابتدا موفقیتآمیز نیست و فشار روانی زیادی برای قهرمان به همراه دارد. سرانجام قهرمان موفق میشود سلاح را تولید و به سوی دشمن شلیک کند.
خیلی جالب است که این پیرنگ آمریکایی در توجیه جنایت هستهای آمریکا در جنگ جهانی است، عیناً مورد بهرهبرداری کارگردان فیلم انقلابی سازمان اوج قرار گرفته و ماجرا به پیرنگ هم ختم نمیشود.بلکه در ساخت اثر هم نماها و مضمونهای بسیاری از اوپنهایمر در خدای جنگ هم دیده میشود؛ مشخصاً نماهای مربوط به آزمایشات شلیک، نیز نماهای کوتاه و ثانیهای که خاطرات یا تصور قهرمان را از جنازههای سوخته پیش چشم میآورد و جالبتر از همه ارجاع مضمونبازی با یک اسطوره یونانی! در اوپنهایمر این اسطوره پرومته بود و در خدای جنگ، ارس! چه کپی پیرنگ موبهمو و چه پیروی دقیقی! سه گمانه در این باره به ذهنم میرسد:
احتمالاً سازندگان در این فکر بودهاند که کسی جز خودشان توانایی دانلود و تماشای فیلم اوپنهامیر را نداشته!
یا شاید فکر میکردهاند دارند اوپنهایمر ایرانی را میسازند و اصلاً راه ساختن یک اوپنهایمر کپی کردن از روی دست اوپنهایمر آمریکایی است!
یا شاید بزرگتر از دو گمانه قبل، تصور میکردند با این فیلم چهلتکه و شکستهبسته دارند پاسخ اوپنهایمر نولان و آمریکا را میدهند.
در هر صورت، پیرنگ خدای جنگ آمیختهای از پیرنگ دو فیلم دیگر (منصور و اوپنهایمر) است که اگر برداشتن از اولی به نحوی مشروع باشد (مثل قرض گرفتن از برادر خودی!) برداشتن از دومی مخصوصاً به این شدت نه مشروع است نه معقول!
بررسی منطق داستانی قواعد علی و معلولی در فیلمنامه و تدوین خدای جنگ باری اگر از مسروقه بودن آن یا به عبارت محترمانهترش، اقتباسی بودن پیرنگ صرفنظر کنیم، وارد فرایند توسعه پیرنگ داستانی طبق قواعد علی و معلولی میشویم که در این وادی هم خدای جنگ فیلم پراشکالی است.
نظر شما