دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۶

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -ستاره روشن: ادبیات شرق، به‌ویژه ژاپن، در سال‌های اخیر نه‌تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان محبوبیتی کم‌سابقه یافته است. کتاب‌های نویسندگانی همچون هاروکی موراکامی، یوکو اوگاوا و کازوئو ایشی‌گورو در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌های غربی و شرقی در کنار آثار کلاسیک ادبیات جهان قرار گرفته‌اند. اما چه شد که این سبک روایت خاص، این نوع نگاه به زندگی و این جنس از قصه‌گویی ناگهان این‌چنین در دل خوانندگان، به‌ویژه در ایران، جای باز کرد؟ چه عواملی این جریان را شکل دادند؟ و مهم‌تر از آن، چه مفاهیمی در ادبیات ژاپن نهفته است که تا این اندازه برای خواننده‌ی ایرانی آشنا و ملموس به نظر می‌رسد؟

موج جهانی شرق‌گرایی و بازگشت به ریشه‌ها

در سال‌های اخیر، جهان غرب به‌ویژه پس از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی دهه‌های اخیر، میل شدیدی به کشف و شناخت فرهنگ‌های دیگر پیدا کرده است. ادبیات ژاپن با روحی سرشار از سکوت، فلسفه، تنهایی و درون‌گرایی، دقیقاً همان چیزی را ارائه داد که جهانِ خسته از هیاهوی صنعتی به آن نیاز داشت. رمان‌های ژاپنی به جای سر و صدای بی‌وقفه‌ی مدرنیته، نوعی آرامش خالص را در دل خود جای داده‌اند؛ چیزی که به‌ویژه پس از بحران‌های جهانی اخیر، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است.

در ایران نیز، این گرایش بی‌دلیل نیست. ایرانیان، با گذشته‌ای پر از ادبیات کهن و شاعرانگی، همواره در پی یافتن چیزی بوده‌اند که با لطافت روحشان سازگار باشد. اگرچه جهان مدرن، ادبیات را به سمتی هدایت کرده که پر از سرعت، هیجان و درام‌های پرتنش است، اما ادبیات ژاپنی خلاف این جریان حرکت کرده است. این ادبیات، با روایت‌های مینی‌مالیستی، با نگاه به طبیعت، با شخصیت‌هایی که در جست‌وجوی معنا گم شده‌اند، با توصیف‌های دقیق و شاعرانه، همان خلأیی را پر کرده که در ادبیات ایران کمتر به آن پرداخته شده است.

نقش هاروکی موراکامی در محبوبیت ادبیات ژاپن

اگر بخواهیم از نویسنده‌ای نام ببریم که بیشترین سهم را در جهانی‌شدن ادبیات ژاپن داشته، بی‌تردید هاروکی موراکامی در صدر این فهرست قرار می‌گیرد. سبک روایی خاص او که میان جهان غرب و شرق تعادل برقرار می‌کند، توانسته است طیف وسیعی از خوانندگان را مجذوب کند.

در ایران، آثار موراکامی با ترجمه‌های متعدد و گاه هم‌زمان منتشر شده و به سرعت در میان کتاب‌خوان‌ها جا باز کرده است. او در داستان‌هایش از شخصیت‌هایی سخن می‌گوید که در عین زندگی عادی، اسیر نوعی بیگانگی و تنهایی عمیق‌اند. جهانی که او ترسیم می‌کند، جهانی است که به طرز عجیبی به تجربه‌ی زیسته‌ی ایرانیان نزدیک است؛ مردمانی که همواره در میان سنت و مدرنیته، تعلق و بیگانگی، رؤیا و واقعیت در نوسان بوده‌اند.

نویسندگانی که ایران را می‌شناسند

شهرت نویسندگان ژاپنی در ایران چنان گسترده شده که برخی از آن‌ها نیز از میزان محبوبیت‌شان در میان ایرانیان آگاه‌اند. موراکامی، در چندین مصاحبه‌ی خود، از ترجمه‌های آثارش به فارسی صحبت کرده است. کازوئو ایشی‌گورو، اگرچه بیشتر تحت تأثیر فرهنگ بریتانیاست، اما نام او در ایران به‌عنوان یک نویسنده‌ی ژاپنی همیشه مطرح بوده است.

یوکو اوگاوا و کوبو آبه، اگرچه کمتر از موراکامی شهرت دارند، اما در سال‌های اخیر در ایران خوانندگان پرشماری پیدا کرده‌اند. آثار ریونوسکه آکوتاگاوا نیز با وجود آنکه کلاسیک محسوب می‌شود، با ترجمه‌های جدیدی که از آن‌ها منتشر شده، بار دیگر در میان ایرانیان محبوبیت یافته است.

چرا ایرانیان با ادبیات ژاپن ارتباط برقرار می‌کنند؟

یکی از دلایل اصلی جذابیت ادبیات ژاپنی برای ایرانیان، اشتراکات فرهنگی و روان‌شناختی میان این دو جامعه است. درحالی‌که جهان غرب غالباً بر فردگرایی، پیشرفت، و مادی‌گرایی تأکید دارد، هم ایران و هم ژاپن دارای فرهنگی هستند که در آن سنت، خانواده، و معنویت نقش پررنگی ایفا می‌کنند.

۱. مفهوم تنهایی و گمگشتگی

یکی از مفاهیم کلیدی در ادبیات ژاپن، تنهایی است. شخصیت‌های موراکامی اغلب افرادی هستند که در دل شهرهای بزرگ گم شده‌اند. این تنهایی، شبیه به چیزی است که بسیاری از ایرانیان تجربه می‌کنند. در جامعه‌ای که سنت‌های قدیمی در هم‌تنیده با مدرنیته‌ای ناپایدار است، بسیاری از افراد خود را میان این دو دنیا معلق می‌بینند.

۲. سرنوشت و جبرگرایی شرقی

در داستان‌های ژاپنی، سرنوشت نقش مهمی دارد. شخصیت‌ها اغلب در مسیری قرار می‌گیرند که گریز از آن دشوار است. این مفهوم، برای خواننده‌ی ایرانی کاملاً آشناست. در ادبیات کلاسیک فارسی، از فردوسی تا صادق هدایت، همواره نوعی جبرگرایی تلخ دیده می‌شود، نوعی حس از پیش تعیین‌شده که زندگی را کنترل می‌کند.

۳. مینیمالیسم در روایت، تأثیر از شاعرانگی شرقی

ادبیات ژاپن به‌خوبی از مینیمالیسم و تصویرسازی‌های شاعرانه بهره می‌برد. خوانندگان ایرانی که با سبک‌های شاعرانه‌ی سعدی، خیام و حافظ خو گرفته‌اند، به‌راحتی می‌توانند با این شیوه‌ی روایت ارتباط برقرار کنند. کتاب‌های یوکو اوگاوا مانند پلیس حافظه یا خاطرات یک قاتل زنجیره‌ای، نمونه‌های خوبی از این سبک هستند؛ داستان‌هایی که با کمترین کلمات، بیشترین تأثیر را می‌گذارند.

۴. تأثیرپذیری از طبیعت و حس نوستالژی

ادبیات ژاپنی، پر از ارجاع به طبیعت و فصول است. برگ‌های پاییزی، برف‌های آرام، درختان گیلاس، صدای باران بر بام‌های قدیمی. این‌ها همه عناصر آشنایی برای ذهن ایرانی است. بسیاری از داستان‌های ایرانی نیز با همین حس نوستالژی پیوند خورده‌اند؛ خانه‌های قدیمی، کوچه‌های تنگ، بوی خاک باران‌خورده، همه چیزهایی هستند که ایرانیان را با روح ادبیات ژاپن هم‌سو می‌کند.

آینده‌ی ادبیات ژاپن در ایران

ادبیات ژاپن، در سال‌های اخیر، نه‌تنها به یک جریان پرطرفدار تبدیل شده، بلکه درک جدیدی از ادبیات شرقی به خوانندگان ایرانی داده است. موج ترجمه‌هایی که از این آثار منتشر شده، نشان می‌دهد که این علاقه نه‌تنها زودگذر نیست، بلکه هر روز عمیق‌تر می‌شود.

سؤالی که باقی می‌ماند این است که آیا این علاقه، تنها یک جذابیت زودگذر است یا می‌تواند تأثیری پایدار در روند ادبیات ایران بگذارد؟ آیا می‌توان انتظار داشت که این نوع روایت، بر نویسندگان ایرانی نیز تأثیر بگذارد و آن‌ها را به سمت استفاده از تکنیک‌های روایی مینیمالیستی، نگاه درون‌گرایانه، و مضامین انسانی ژاپنی سوق دهد؟

شاید در سال‌های آینده، نه‌تنها ادبیات ژاپن در ایران محبوب بماند، بلکه شاهد آثاری باشیم که از این سبک الهام گرفته و به شیوه‌ای تازه در دل ادبیات فارسی جای باز کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین