چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۷
20 تیرماه؛ «حسن ذوالفقاری» هزار تولد و یک مرگ

20 تیرماه 1345 زادروز «حسن ذوالفقاری» نویسنده بیش از 40 کتاب و 150 مقاله علمی بود، کسی که پژوهش‌هایش فرهنگ و ادبیات عامه را یک قدم پیش برد و 20 تیرماه 1401 مصادف شد با مراسم تشییع جنازه این ادیب در دانشگاه تربیت مدرس تهران؛ هرچند اهل فرهنگ و ادب بر این باورند که آثار قلم، پژوهش و دانش «حسن ذوالفقاری» در جان جامعه‌ ادبی ایران تا ابد جاری است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) در سمنان، در هياهوي عصر تابستانی محله خوريا كه صدای فرياد پسركان بازيگوش گاه آنچنان خواب نيمروزی پدرهای خسته آفتاب‌خورده را بر هم می‌زد كه از هشتی خنک‌خانه‌ها (كه استراحتگاه پدرها بود) فريادی ناسزا و گاه پرتاب لنكه كفشی پاره، لحظه‌ای كوتاه سكوت را مهمان كوچه‌های خاكی اين محله پرجمعيت می‌كرد و پسرهای بازيگوش لختی دست از «هفت سنگ» و «قاپ بازی» می‌كشيدند و باز دوباره... اين پسرهای پر جنب و جوش امروز مردان غيور ميان سالی شده‌اند با شقيقه‌هايی پر از موهای سفيد و اما دختران جوان‌تر این محله در ميان جوانی اين پسرک‌های جوانمرد قد كشيدند که نجابتشان را پناه بودند و پاسدار ناموس كوچه.

اگر چه گاهی با شيطنت‌های منحصربه فردشان فرياد پدرها و مادرها را در می‌آوردند اما برای دختران كه گنجينه‌های محله بودند غيرتی رستم‌وار داشتند و تمام وجودشان اما سرشار از حيا و مردانگی بود و در امنيت وجود امن‌شان پا به كوچه می‌گذاشتند و بی‌همراهی مادر و خواهر به مدرسه و مسجد و بازار می‌رفتند و خيال بزرگترها راحت كه كوچه صاحب دارد و آن هم صاحبانی غيور.
و نسل آن دوران چه عزتی داشت در سايه‌سار اين همه مراقبت.
 

كجا غريبه‌ای به‌خصوص اگر نوجوان يا جوان بود جرأت داشت بی‌بهانه و دليل دو بار از كوچه عبور كند كه بازخواست می‌شد و با يک «پس گردنی» بدرقه‌اش می‌كردند.
آری پسرهای خوريا اين چنين بودند...

شنبه 18 تیرماه در ظهر ساكت كوچه كه گرما همه را به پشت درهای بسته و زير باد كولرها كشانده بود، دلم هوای آن عصرهای بی‌كولر، آن گرماهای طاقت‌فرسا، آن هشتی‌های خنک، صدای فرياد و قيل و قال پسرهای همسايه، صداي «آلاسكا فروش دوره گرد» و تمنای آن لذيذهای خنک را كرده بود و در غربت دلگير اين كوچه‌های ناامن بی‌رهگذر به اين فكر می‌كردم كه از بين آن پسرهای بازيگوش كه از آن سوی خوريا گاهی مهمان اين سو می‌شدند چه بزرگ مردانی پا به عرصه گذاشتند و ستاره‌ای بی‌بديل شدند در آسمان اين سرزمين.

 

حسن ذوالفقاری نیز یکی از نوجوانان بازيگوشی بود كه با نجابت و حيای كويری‌اش هرظهر که از مدرسه برمی‌گشت كتاب در دست به سمت دكان پدر می‌رفت و با همان سر به زيری و حجب و حيايش مراقب دختركان هم محله‌اش بود. آن‌گونه که هم محله‌ای‌هایش تعریف می‌کنند هربار پا به دكان پدر بزرگوارش می‌گذاشتند تا براي چاشت عصرگاهی مدرسه «آب نبات چسبو» بخرند پشت دخل دكان چنان سر به زير و آرام و محجوب بود كه گاه خجالت می‌كشيدند و برای حساب و كتاب پول را می‌گذاشتند و سريع از دكان خارج می‌شدند تا قدری زودتر از اين همه معذب بودن رها شود.

 

اما پس از آن روزهای سخت و طاقت‌فرسا حسن ذوالفقاری با پشتکار و کوشش فراوان دوران کارشناسی‌اش را در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی گذراند و به استخدام آموزش و پرورش دامغان درآمد. وی پس از تحصیل در دوران کارشناسی‌ارشد و اخذ مدرک این مقطع تحصیلی از پژوهشگاه علوم انسانی ادامه تحصیلات خود در مقطع دکترا را در سال 1375 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران گذراند و یکی از پرکارترین استادان زبان و ادبیات فارسی در سال‌های اخیر شد؛ کسی که پژوهش‌های ارجمندش فرهنگ و ادبیات عامیانه فارسی را یک قدم پیش برد و در سر و سامان دادن به درست‌نویسی و ویرایش زبان فارسی تأثیرگذار بود.
 

اعزام به دانشگاه شانگهای چین
او همزمان با تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تربیت مدرس مسئولیت‌های متعدد فرهنگی و آموزشی ازجمله در فرهنگستان زبان و ادب فارسی داشت و در سال‌های اخیر نیز برای آموزش زبان فارسی به دانشگاه شانگهای چین اعزام شده بود.

تالیف 40 کتاب و 150 مقاله علمی
حسن ذوالفقاری بیش از 40 کتاب و بیش از 150 مقاله علمی در نشریه‌های پژوهشی منتشر کرد که از میان آن‌ها «فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی»، «داستان‌های امثال»، «باورهای عامیانه مردم ایران»، «افسانه‌های پهلوانی ایران»، «ادبیات داستانی عامه»، «یک‌صد منظومه‌ عاشقانه فارسی» و «آموزش ویراستاری و درست‌نویسی» را می‌توان نام برد.

 
حضور متواضعانه و بی‌ریای فرزند شایسته‌ دامغان و فخر ادبیات ایران، شادروان دکتر حسن ذوالفقاری در سومین پاکسازی غیرنمادین (۹۷/۱/۲۴) خانه تسنیم دامغان
حضور متواضعانه و بی‌ریای فرزند شایسته‌ دامغان و فخر ادبیات ایران، شادروان دکتر حسن ذوالفقاری در سومین پاکسازی غیرنمادین (۹۷/۱/۲۴) خانه تسنیم دامغان
 
هجدهم تیر؛ مرد نازنین زبان و فرهنگ و ادبیات پرکشید
اما هجدهم تیرماه از راه رسید دیگر قلم در دستم نمی‌چرخد. اشک و بغض و بهت...
چه ناگوار خبری!
مرد نازنین زبان و فرهنگ و ادبیات پر کشید؛ خبری که باورش برای هیچکس پذیرفتنی نبود و روزی که پایان بخش همه این پژوهش‌ها، مقاله نوشتن‌ها، کتاب نوشتن‌ها و ... شد.

در انبوه جمعیت بیشماری که در این گرمای سوزان تابستانی برای مراسم تشییع و تدفین این ادیب برجسته کشور حضور پیدا کردند سراغ رضا داوری، استاد ادبیات فارسی و همکار قدیمی حسن ذوالفقاری رفتم هرچند در این شرایط هیچ گوینده‌ای حوصله گفت‌و‌گو را نداشت اما استاد داوری در وصف حسن ذوالفقاری با قرائت این بیت از فردوسی اینگونه آغاز کرد:
 اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟
ز داد این‌همه بانگ و فریاد چیست؟

خبر آنقدر ناگهانی و غیرمنتظره بود که در بهت فرو رفتم و پرسش بی‌جواب دوران نوجوانی تاکنون باز در جانم افتاد.

داوری بیان کرد: آن روزها که دانش‌آموز بودم و زندگی‌نامه ابوعلی سینا را می‌خواندم همیشه از خود می‌پرسیدم که چرا باید دانشمندی که برکت وجود وی فراگیر است و انسان‌های بی‌شماری از خوان دانش او جان می‌پرورند، عمری کوتاه داشته باشد؟!

وی با طرح این پرسش که چرا مرگ بیدادگرانه از راه می‌رسد و دست چاره‌جویان بسته است؟، ادامه داد: جز آنکه به پناه ذات حق بگریزم و تسلیم اراده‌ی حضرتش شوم پاسخی نمی‌یافتم.

57 سال برای کسی که پژوهش برای او لذت‌بخش است عمر اندکی است
نویسنده دامغانی اضافه کرد: پنجاه‌ و هفت و هشت سال برای کسی که پژوهش برای او چون بازی برای کودکان لذت‌بخش است و قلم در دست‌های وی چون اسباب‌بازی کودکان دوست‌داشتنی و بسته به جان است عمر اندکی است اگرچه جان همه انسان‌ها گرامی است.

استاد دانشگاه دامغان یادآور شد: دانشمند بی‌بدیل، دکتر احمد مهدوی دامغانی، (رضوان الله تعالی علیه) عمر بلندی داشت اما ارتحال او اندوه بزرگی برای آحاد جامعه بود و برای اهل دانش و فرهنگ بیشتر و برای دامغانی‌ها دردانگیزتر!

وی افزود: اکنون قلب التیام‌نیافته‌ی این مردم باز به داغ سروی نشست و سوگِ تلخ مردی بسیاردان و خستگی‌ناپذیر را دید که در میانه‌ راه بود و آثار دانش او پایان نیافته.

 رضا داوری اظهار کرد: سال‌های گذشته‌ دوستی‌ام با دکتر ذوالفقاری عزیز که هرگز نمی‌توانم سفر زودهنگام و طاقت‌سوزش را باور کنم در ذهنم جان گرفت؛ آن روزها که در کتابخانه‌ حسینیه حضرت ابوالفضل‌(ع) بی‌وقفه از این قفسه به آن قفسه، از این کتاب به آن کتاب، از این مطلب به آن مطلب روی می‌آورد و برگی بر برگ‌های کتاب‌ها و مقالاتش می‌افزود و برگی از عمرش را ورق می‌زد.

ذوالفقاری هرگز از آموزش و پژوهش دور نماند
این فرهنگی و نویسنده دامغانی گفت: آن روزها که پیش از برآمدن آفتاب به خواندن خسرو و شیرین می‌پرداختیم و پس از آن از ذوق و سرخوشی کتاب‌خواندن مسابقه موتورسواری می‌دادیم؛ آن روزها که برای توفیق یافتن در تدریس و راه بهترآموختن گلستان و بوستان و شاهنامه و ... گفت‌وگوها داشتیم؛ آن روزها که چگونگی تالیف کتاب‌های درسی دبیرستان دغدغه او بود. آن روزها که دیگر نیست! او رفت و رفت و رفت! از آموزش و پرورش به دانشگاه، از دامغان به تهران، از این سرای سرد و درد به آرامشکده‌ی قلب‌های مطمئن.
اما هرگز از آموزش و پژوهش دور نماند.
هرگز خسته نشد.
هرگز دور نشد.
هنوز هم دور نیست که آثار قلم و پژوهش و دانشش در جان جامعه‌ی ادبی ایران جاری است.
روح بلندش شادمان باد و سرشار از رحمت بی‌کران حضرت رحمان!

دکتر ذوالفقاری در حدّ اعلای زندگی خود زیست
در ادامه سیدمحمد ترابی، استاد دانشگاه ملی استرالیا در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایبنا بیان کرد: امروز از بامداد پگاه در مرگ زودهنگام و نابهنگام دوست شریف و متینم شادروان دکتر حسن ذوالفقاری می‌گریستم و ناآرام بودم، قدم می‌زدم و اندوه می‌خوردم.

وی افزود: ممنونم از مارک تواین که با وجود آنکه طنزپرداز است سخنی به جِدّ دارد که فکر و حواس مرا از تلخیِ مرگ دوستم حسن، به شیرینی و شُکوه زندگی‌اش جلب و جذب کرد؛ سخنی که مرا بیاد پهلوانی و قهرمانی این مرد بزرگ انداخت، در همه عرصه‌های گوناگون زندگی، در تدریس، در تحقیق، در تشویق دانشجویانش به کارهای مفید، در همسر و پدر نمونه بودن.

 استاد دانشگاه ملی استرالیا اضافه کرد: مارک تواین، مرد بزرگی که جهان وجود او را در نیمه اول قرن نوزدهم به انگلیس و امریکا هدیه کرد و با کتاب‌های قشنگش «ماجراهای تام سایر»، «ماجراهای هاکلبری فین» به سهم خودش به زندگی ما انسان‌ها زیبایی بخشیده است یکجا گفت:
A man who lives his life to the fullest, is preapared to meet his death at any time!
انسانی که در حد اعلای زندگی‌اش می‌زیید، با تمام ظرفیت زندگی‌اش می‌زیید، خودرا به حد اعلا می‌رساند، آماده است تا هرزمانی مرگ را بپذیرد! و این سخن مارک تواین کمی مرا آرام کرد.

دلم برای این سرزمین، برای ادبیات و فرهنگ ایران زمین می سوزد!
وی یادآور شد: دکتر ذوالفقاری «lived his life to the fullest of it» او در حد اعلای زندگی خود زیست! او در نیم قرن عمر بابرکت خود، یک تنه باندازه چند تَن در چند قرن کارکرد؛ دلم برای او نباید بسوزد چون رفت و ویرانی‌های از امروز به بعد سرزمینش را نخواهد دید، دلم برای همسرش فرحنازخانم می‌سوزد و برای زهرا و سینای عزیز، برای برادرزاده‌هایش سمیه و وحیده و مسعود و برای خودم می‌سوزد که هروقت از تهران می‌آمد زنگ در را می‌زد و بی‌هیچ آدابی و ترتیبی قدمی به خانه ام می‌گذاشت! دلم برای این سرزمین، برای ادبیات و فرهنگ ایران زمین می‌سوزد!

ترابی اظهار کرد: دکتر ذوالفقاری در همسایگی مسجد جامع دامغان، از بازار قیصریه، کنار تکیه‌ی خوریا برخاست و خطه ی وسیعی از این جهان را زیر کاشت و داشت زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی برد؛ تا شانگهای چین هم رفت! ممکن است بگوییم کاش می ماند و فرصت برداشت آنچه را کاشته بود می یافت اما جای شکر دارد که شاگردانی برجا گذاشت تا آنچه او کاشته است برداشت کنند «دکترحسن» مانند اسمش «حَسَن» بود!
«نیک رو» و «نیک خو» و «نیکجو»
چیزی ار کم داشت از نیکی بگو!

وی بیان کرد: برای دامغان و ایران هنوز خیلی زود بود که او را از دست بدهد اما چه می‌توان کرد؟ به که می‌توان شکایت برد؟ از دست که می‌توان گله کرد! در سرنوشت زبان و ادبیات فارسی نمی‌دانم چه چیزی نابجا یا ناجور رقم خورده است که بزرگانی که نامشان «حسن» است زودهنگام ما را ترک می‌کنند! شاید گرفتار خیالات و اوهامم! یا شاید در دل هزاران پیچیدگی که درین جهان نهاده شده است و ما سر از آن‌ها در نمی‌آوریم این هم یکی باشد. 

استاد دانشگاه ملی استرالیا اضافه کرد: من چند تن از دوستان و استادان و شاگردانم را با نام «حسن» به مرگ زودرس از دست داده‌ام. دکتر امیرحسن یزدگردی، دکتر سید‌حسن سادات ناصری، دکتر حسن حائری، دکتر حسن محمدی، و دکتر حسن ذوالفقاری و چندین و چند «حسنِ» دیگر! چه راز و رمزیست، نمی‌دانم. وجه مشترک این نیکنامان که زود رفتند نیکی خُلق و خو و رفتار و کردارشان بود. متانت، نجابت، رفاقت خالص، صمیمیت بی غرض!

وی تاکید کرد: گویی دنیای ما هرچه زشت‌تر و کریه‌تر می‌شود کمتر می‌تواند خوبان را برتابد! پناه به ذات پاک خداوند می‌برم و ایران و مردم عزیزش را به او می سپارم.

دکتر ذوالفقاری همه مریدان، شاگردان و خاندان خود را با فقدانش داغدار کرد
سید‌سعید شاهچراغی مولف و مصحح چندین جلد کتاب مذهبی گفت: دکتر حسن ذوالفقاری ادیب و فرهنگ پژوه بزرگ کشور با آثار فخيم و ارزشمند ادبی همه مریدان و شاگردان و خاندان خود را با فقدانش داغدار کرد.

وی ادامه داد: برای من که از نزدیک با او آشنایی داشتم و ارتباط خانوادگی ما با او‌ و برادر فقیدش محمد این حلقه وصل را محکمتر کرده بود،این فقدان سخت آزار دهنده است و هر از گاهی خود را با گریه آرام می‌کنم.

خاکسپاری دکتر ذوالفقاری در دامغان نشان از وابستگی استاد به زادگاهش دارد
شاهچراغی اظهار کرد: خبر تشییع و به خاکسپاری دکتر ذوالفقاری در دامغان، نشان از علاقه و وابستگی استاد به زادگاهش دارد؛ علاقه ای که بارها از زبان خودشان شنیدم که با چه عشقی از اعتلای فرهنگ و ادب کهن دیار دامغان سخن می گفت.

این نویسنده دامغانی ادامه داد: حسن ذوالفقاری به هر مناسبتی یادی از دیار خود می‌کرد و به ادنی مناسبتی به موضوع دامغان و دامغانی می‌پرداخت، چنانچه رد پایش را در بیشتر آثار می‌شود دید مانند پایان‌نامه‌اش با موضوع بحر طویل سرایان که به اشعار شاعران دامغانی اشاره کرده است.

وی یادآور شد: مرحوم ذوالفقاری جدای از مقالات فرزانگان کویر در هفته‌نامه کویر، آثار مکتوب دیگری درباره دامغان منتشرکرده است که عبارتند از:

_ همکاری با استاد حسین معلم در تصحیح «اعلام دامغان» تألیف مرحوم حجت الاسلام سید طاهر شاهچراغی

_ همکاری با استاد حسین معلم درباره ویژه نامه «باز این چه شورش است» که قرار بود به‌صورت کتاب هم چاپ شود.

_ کتاب «کوه عجایب» مجموعه داستان‌های کوتاه دامغانی
_ کتاب «چاه وصال»
و ...

 ذوالفقاری اصرار داشت کارتن فیشهایش در مورد دامغان در اختیارم قرار گیرد
شاهچراغی افزود: در تماس‌های حضوری و تلفنی که با مرحوم دکتر ذوالفقاری داشتم از کارتن فیش هایش مربوط به دامغان گفت که سال‌ها جمع آوری کرده بود و اصرار داشت تا در اختیارم باشد، که بتوانم آن را سر و سامان بدهم که نمیدانم سرانجام آن چه خواهد شد اما امید هست در اختیار مرکز «دامغان شناسی» قرار بگیرد تا به نحو احسن تدوین شود.

انتشار مقدمه دکتر ذوالفقاری در تصحیح دیوان میرزا رضا شریعتمدار دامغانی
وی گفت: این روزها که به «تصحیح دیوان مرحوم میرزا رضا شریعتمدار دامغانی» مشغول هستم با مقدمه‌ای زیبا از مرحوم دکتر ذوالفقاری بر نسخه خطی این دیوان مواجه شدم که با دقت و تحقیق قلمی کرده و ان شاء الله در مقدمه کتاب خواهد آمد.

شاهچراغی بیان کرد: همه اینها نشان می‌دهد که حسن ذوالفقاری زادگاهش را دوست داشت و بدان عشق می ورزید.

امروز و فردا و فرداها تا ابد تا هميشه «خوريا»، «دامغان» و «ایران» عزادار توست. 
سفرت به خير همشهری
برسان سلام ما را به شكوفه ها به باران ...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها