به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «گیلان در سایه روشن سه قرن» تالیف محمود فاطمی از سوی نشر آهیل به بازار کتاب آمد.
کتاب «گیلان در سایه روشن سه قرن» در ده فصل به شرح «برآمدن علویه و زیدیه (از ۶۱۷ تا ۷۹۸ قمری)»، «جنبشهای مذهبی و اجتماعی در گیلان (از سال ۸۰۰ تا ۸۶۴ قمری)»، «سلطه بیهپیشیان بر تخت (از سال ۸۶۵ تا ۹۰۶ قمری)»، «نزاع داخلی (از سال ۹۰۷ تا ۹۱۳)»، «لشتنشا میان دو قطب بیهپس و بیه پیش (از سال ۹۱۴ تا ۹۴۳ قمری)»، «خان احمد و سران لشتنشا (از ۹۴۴ تا ۹۷۹ قمری)»، «حکومت بیه پیش بر غرب گیلان (از ۹۸۰ تا ۱۰۰۰ قمری)»، «گیلان در آبستن حوادث (از ۱۰۰۱ تا ۱۰۱۱ قمری)»، «جنبش دهقانی عادشاه (از ۱۰۱۲ تا ۱۰۳۸ قمری)» و «شکست عادشاه (از ۱۰۳۸ تا ۱۰۳۹ قمری)» پرداخته است.
چرا لشت نشا در نزد حاکمان، چشمنواز شده است؟ شاید به خاطر دینامیزم خاک و رایحه خوش جنگلها و ملاحت آواز پرندگانش. لاهیجی در توصیف و اهمیت آن مکان مینویسد: «.. مزاج مبارک از این صورت متغیر شد و به تندی مؤدی گشت و رو به ایلچی امیره کرد و فرمود: لشتِ نشا مِلکِ قدیم منست، اگر صد پروانه امیره جهت لشتنشا بیاورد من نقضِ آن حکم میآورم…»
در پیشگفتار کتاب «گیلان در سایه روشن سه قرن» میخوانیم: وقتی از سالهایی سخن میگوییم که حاکمانش سعی در پراکندن حس تغییر در مردم چه کارها که نکردند و چه ترفندهایی که به کار نبردند، از خود میپرسیم آیا شایسته است که پسوند کبیر را برای آن پادشاهان به کار ببریم؟ یا از دههها و قرنهای پیش از آن. البته هر کشوری میتواند به تاریخ خود به هر شکلی که بود ببالد اما نمیتواند به حاکمان مستبد خود افتخار کند، چرا که ستمگری و استبداد، نقطه مقابل خواستههای مردم است.
در ادواری از سه قرن تاریخ گیلان که بیشترین ستمها و خونریزیها در آن صورت گرفت که صفویان و حاکمان دستنشاندهشان موجب آن بودند، جز سیاهی و تباهی ارمغانی نبود و طعم زندگی با حضورشان خدشهدار و سرانجام محو میشد. این موارد برای هر نویسندهای دردناک است که بخواهد روی حوادثی راه برود که در جزءجزء آنها ردپای خون و تباهی و مرگ سیطره داشت.
از سه قرن حوادث تلخ گیلان نمیتوان به سادگی گذشت، زیرا در روح حاکم بر نگارش تاریخ یک سرزمین، ابتدا پی بردن به جوهر اولیه رویدادها، درک وجود تفاوت در نوع نگاه حاکمان و مردم، به مبادی جنگهاست. حال میپرسیم آیا آن خونریزیها از طرف حاکمان برقراری عدالت بود یا سلطهگری و تجاوز؟ آیا از درون آن همه آدمکشیها پیامهای انسانی و تعالیجویانه برمیخاست؟ با تکیه بر همین اصل میتوان درباره سیستمها و شخصیتها قضاوت کرد. در غیر اینصورت اگر بخواهیم هر نوع تاریخی را بر اساس گزارشهای کسانی که آن رویدادها را که با همان بازخوردها و ظرف زمانی خود گزارش کردند، بنویسیم یعنی مطابق معیارهای زمان خودمان قضاوت نکردیم و حرفهایی را تکرار کرده و مُهر تایید زدیم.
با تکیه بر این منطق، اگر بخواهیم از تاریخ گیلان بر اساس روایتهای کسانی مانند عبدالفتاح فومنی و حاجی حسین لاهیجی و… داوری کنیم، علاوه بر بیراهه بردن واقعیتها، به درستی مشخص نکردیم که چه نتایجی از آن خواهیم گرفت. اما ماهیت درج تاریخی به دور از مبالغه و سپاسگزاریها و مجیزگوییها این است که، در بازسازی آن چیزی که در گذشته وجود نداشت، چهرهها و حتی اسطورهها جایگاه و سرشت اصلی خود را بازخواهند یافت. این به معنای شناساندن گذشته واقعی که آن را از بازخوردهای ظرف زمانی امروزین بیرون کشیدیم و به صورت ناگسستنی، با معنای زندگی در عصر خودمان مقایسه کرده و مربوط ساختیم.
کتاب «گیلان در سایه روشن سه قرن» تالیف محمود فاطمی با ۱۲۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۱۶۰ هزار تومان از سوی نشر آهیل به بازار کتاب آمد.
نظرات