سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه: تلاش میکنیم که در اینجا از رباعیاتی استفاده کنیم که خیامیتر باشد، یعنی اینکه انتساب این گونه رباعیات به خیام بیشتر مورد نظر و پذیرش خیامپژوهان قرار گرفته باشد. به همین دلیل رباعیاتی را انتخاب کردهایم که در کتاب تازه منتشر شده استاد سیدعلی میرافضلی در زمره رباعیات اصیل خیام ذکر شده است. استاد میرافضلی بیشترین و بهترین پژوهشها بر نسخهشناسی رباعیات خیام داشته است.
طبق اثر میرافضلی، «در دایرهای کآمدن و رفتنِ ماست / او را نه بدایت، نه نهایت پیداست / کسی مینزند دمی در این معنی راست / کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست» (میرافضلی، ۱۳۹۹، ۱۶۷) از رباعیات اصیل خیام است. این رباعی در کتاب مرصاد العباد (قرن هفتم قمری)، سفینه کهن رباعیات (قرن هفتم قمری) مونسالاحرار فی دقایق الاشعار (قرن هشتم قمری)، سفینه نوح (قرن هشتم قمری)، طربخانه (قرن نهم قمری) و رباعیات خیام اسعد افندی (قرن نهم قمری) آمده است.
رباعی بالا در واقع ساختار فکری و ذهنی و حتی فرم شعری خیام را به زیبایی نشان میدهد و میتوان گفت مضمون و باور و سرگشتگی موجود در این رباعی برخاسته از اندیشههای خودخواسته و اصیل خیامی است. اگر بخواهیم خیام را در اندکی از رباعیاتش بیابیم، یکی از آن رباعیات، همین رباعی است که در این یادداشت آمده است.
در همان مصراع اول وجود «دایره» نوعی سرگشتگی و بیپایان بودن امری را نشان میدهد. نوعی استعاره است که در همان مصراع اول اثر خودش را بر ساختار مفهومی رباعی قالب کرده است و به گونهای برای بیسرانجام بودن و بیآغاز بودن هستی در همان آغاز مصراع اول جا خوش کرده است. دنیایی که اول و آغاز آن و حتی آمدن و رفتن ما در آن مشخص و معلوم نیست، سوالی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. همین سوال فلسفی از مهمترین ویژگیهای سبکی ذهن خیام است و در بیت دوم نوعی پرسش و چالش دیگری پیش میآید. آمدن از کجا و رفتن به کجا بوده و به کجا خواهد رسید. همین سوال را مولانا نیز در بیت:
«روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم»
یا سوالی که در ذهن عطار نیز وجود داشته است: «سرگشته در این دایرۀ بی در و بام / نآمده بر مراد و نارفته به کام» (مختارنامه، ۱۲۹) همین سوال را عطار در الهینامه نیز مطرح کرده است: «چو نه انجام پیداست و نه آغاز / نیابد کس سر و پای جهان باز» (الهینامه، ۳۲۶).
البته خیام در رباعیهای متفاوتی چند و چون برخورد با این سرگشتگی و دوگانگی را به زیبایی مطرح کرده است. از آن جمله در رباعی زیر که منسوب به خیام است:
«ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
مِی نوش، ندانی ز کجا آمدهای
خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت»
این گونه سوالها نوعی اندیشهورزی آگاهانه است که از مهمترین و بنیادیترین پرسشهای بشر است که در طول تاریخ همواره در ذهن انسانها نقش بسته شده که تاریخ انسان از کجا بوده و به کجا خواهد رسید و اصلاً چرا آمده است و چرا باید برود. با وجود اینکه کتب مقدس در این زمینه جوابهای ارزشمندی ارائه دادهاند، منتهی هنوز ذهن بشر درگیر این پرسش زیبا و همهگیر فلسفی است.
برای پاسخ به این پرسشهای بشر در طول تاریخ، علوم پاک و ارزشمندی بهوجود آمدهاند. از جمله آن علوم، دانش الهیات یا فلسفه علیا است که مابعدالطبیعه نیز گفته میشود که در پی یافتن پاسخی برای علت نهایی آفرینش موجودات و جهان هستی و چگونگی وضعیت انسانها در این دنیاست. از اهداف این علم، یافتن نقش انسان در جهان هستی است و در نهایت، این علم میخواهد به سه پرسش اصلی بشر پاسخ دهد که این جهان از کجا آمده، برای چه آمده و هدف نهایی و مقصود آفرینش این جهان و موجوداتش چیست؟
در واقع تولید این علم برای رسیدن به پاسخ همین دغدغهها و پرسشهایی است که خیام در این رباعی مطرح کرده است. دغدغهای که خیام از خود یا هر انسان دیگری یا از هستی و خالق هستی میپرسد. در این دنیایی که وسعت و آغاز و انجامش مشخص نیست، افزون بر اینکه انسان هنوز سرگشته این موضوع و سوال است، پرسش بعدی نیز مطرح میشود که انسان از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت.
سید میرافضلی اشاره کرده که واژه «در این معنی» معادل «در این مورد» در گفتار امروز است؛ یعنی اینکه کسی در این مورد حرف درست و راست و قابلی نمیزند. به عبارت دیگر، از نظر خیام در این رباعی هیچ کسی نتوانسته بشر را به صورت دقیق و بدون هرگونه شبههای نسبت به این دغدغهها قانع کند یا اینکه به این پرسشها پاسخ دهد.
نظر شما