چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۳
آرزوی همیشگی پدرم بود که در ایران باشد

یلدا ابتهاج، از رفع مشکلات انتقال پیکر زنده‌یاد امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) خبر داد و درباره لزوم حفظ مفاخر ملی کشور توضیحاتی ارائه داد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ یلدا ابتهاج، دختر زنده‌یاد امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) در گفت‌وگو با یکی از رسانه‌های فارسی‌زبان درباره تأخیری که در انتقال پیکر این شاعر به ایران اتفاق افتاده بود گفت: اختلاف‌نظر، سوءتفاهم و برداشتی بود که شاید چندان صحیح نبود. از طرفی متأسفم از این اتفاقی که افتاده است؛ اما به‌هرحال فکر می‌کنم بهتر است وارد مسائل خانواده نشوم. فقط می‌توانم بگویم که پدر من از لحاظ روحی یک انسان خاص بود و به زندگی، هستی و مسائلی که در اطرافش وجود داشت، نگاه خاصی داشت. به عنوان شاعر همیشه حرف‌هایش را با اشارات و استعارات همراه کرده است، پیام و حرف‌های اصلی‌اش را در اشعارش منتقل کرده. آنچه از او برای مردم ما به یادگار مانده است، همین شعرها هستند. امروزه تکیه‌گاه ما نیز به عنوان خانواده‌اش، همین اشعار هستند.

وی افزود: پدر دیدگاه و خواسته‌هایش را در اشعارش بیان کرده است؛ درباره ایران نیز. حتی با شعر ارغوان. بارها شخصا در جاهایی بیان کرده بود اگر روزی اتفاقی برایش بیفتد مایل نیست که در آلمان باشد. در آلمان‌ بودنش به‌خاطر خانواده بود که به دلیل شرایطی از ایران به آلمان آمدند و ایشان هم بعدا ملحق شدند و درواقع این دوران را به‌خاطر خانواده تحمل کردند؛ ولی آرزوی همیشگی‌شان بود که در ایران باشند؛ حتی به مادرم که بیمار بودند اصرار کردند که باهم به ایران برگردند و در جای خوش آب‌وهوایی در ایران زندگی کنند.
 
یلدا ابتهاج در پاسخ به این سوال که پیکر سایه چه زمانی به ایران برمی‌گردد؟ بیان کرد: تازه امروز رأی دادگاه به دست ما رسیده است و هماهنگی‌ها را باید دوباره انجام دهیم. چون همه کارها را هفته پیش انجام داده بودیم و مراحل هماهنگی دوباره باید انجام شود که در اولین فرصت با ایشان بتوانیم به ایران برگردیم و به رشت، زادگاه‌شان همان‌طور که خودشان خواستند برگردند. جایی که درنظر گرفتیم نیز «باغ محتشم» است که هفته پیش تدارکات لازم انجام شده بود.
 
وی درباره رابطه پدر و دختری خود با مرحوم ابتهاج به سرمشق‌بودن این شاعر اشاره کرد و گفت: سرمشق زندگی من دو نفر بودند؛ یکی توران میرهادی و دیگری پدرم. آنچه که از او به من منتقل شده، این است که همیشه با صمیمیت و صداقت حرفش را زده. هیچ‌وقت سود و زیانی برای شخص خودش درنظر نگرفته بود و به نوعی از کودکی، تعلق خود را به سرزمین و فرهنگی که سابقه زیادی دارد به ما منتقل کرده بود؛ که امروز وقتی من به دلایل مختلف در سرزمین دیگری زندگی می‌کنم می‌توانم به جرئت بگویم که هر روز و هر لحظه من با اخبار و مسائل ایران، فرهنگ و هنر این کشور آمیخته است. این باارزش‌ترین چیزی است که به ما منتقل شده است و موظف هستیم که از آن مراقبت و حفاظت کنیم و بعد منتقلش کنیم.
 
ابتهاج درمورد لزوم تلاش مردم برای حفظ مفاخر ایران اظهار کرد: ما درباره مرگ شعرای بزرگ ایران مانند حافظ، سعدی، رودکی و عطار چیزی نمی‌دانیم؛ شاید تنها شاعری که کمی درباره‌اش می‌دانیم فردوسی است؛ ولی شاید اینجا هشداری است به همه ما که برای مفاخر خودمان حساسیت بیشتری داشته باشیم و بیشتر از جزئیات زندگی‌شان بدانیم. من خیلی به این مسئله فکر کردم که این هشداری‌ است برای وجدان جمعی مردم ایران که نسبت به حفظ مفاخر خود تلاش کنند؛ زیرا هر فردی باید با تمام زوایای زندگی‌اش شناخته شود و از او به عنوان مفاخر ملی قدردانی و مراقبت شود. امروز این وظیفه بر گردن ماست. همان‌طور که پدر با کلام زبان فارسی برای تقریبا یک قرن زندگی تلاش کردند؛ ما هم باید از این‌ها مراقبت کنیم و ارزشش را بدانیم. زبان، فرهنگ و هنر ما وجدان و حافظه جمعی ماست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها