سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مجتبی طالبی* نویسنده و پژوهشگر: یکی از تفاوتهای آشکار هنرمندان با افراد عادی در این است که هنرمندان رشتههای گوناگون در مواجهه با چنین صحنههای هولناکی ساکت نمینشینند!
مرسوم بوده که «حین» و «پس» از هر جنگ، آثار هنری بسیاری خلق میشده که برخی از آنها شاهکارهای زمانه خود بودهاند.
جنگ و صلح اثر تولستوی، سلاخ خانه شماره ۵ اثر کورت وونه گات، بربادرفته اثر مارگارت میچل و هزاران کتاب شعر و داستان و رمان و صدها فیلم و تئاتر و موسیقی که با موضوع جنگ ساختهشده است.
در ایران رمانها، شعرها، نقاشیها، موسیقیها و فیلمهای جاودانه و ترازبالا معمولاً با دفاع مقدس گرهخورده است.
اساس «جنگ»، پسندیده نیست اما نباید کلمه «جنگ» ما را از کلمات مقدسی چون دفاع، حقطلبی، عزت، شرافت، آزادگی و … غافل کند.
آری جنگ پسندیده نیست اما دفاع مشروع از خاک و نفی ذلت و پاسداشت کرامت انسانی، پسندیده است و این امور پسندیده، گاهی با مفهوم جنگ همنشین میشوند و بهمثابه تکدرختی که در بیابانی خشن میروید، خودنمایی میکند.
غرض اینکه روح متعالی هنرمند، نسبت به جنگ بیتفاوت نیست و به ذهن خلاق و دست و زبانش دستور میدهد که خلق کن! بنویس، بگو، بکِش، بهسُرای، بنواز و از جنگ و آدمهای پیرامونش بگو تا شاید مرهمی باشی بر دردها و تفسیری ارائه بدهی از اعمال انسانهای روزگار خویش که هنرمند، فرزند زمانه خویش است اگرچه هنرش میتواند زمانها و مکانها را درنوردد!
نتیجه اینکه، هنرمند نمیتواند خنثی و ساکت و راکد و ساکن باشد و جنگ را ببیند و خودش را به ندیدن بزند و بگوید «به من چه»؟!
«به من چه» یعنی من فهمی از هنر و زمانه ندارم!
«به من چه» یعنی «هنر من»، در «منیّتِ من» زمینگیر شده و توان تعالی و عرضه به مردم را ندارد!
«به من چه» یعنی من نمیدانم طرف درست تاریخ کجاست؟
«به من چه» یعنی برای من، انسانهای مبتلا به جنگ مهم نیستند و این منم که تعیین میکنم چه اثری خلق کنم، برای خودم و آنان که چون مناند و نامشان را «تکههای خود» میگذارم! گونهای از انسانها که قلبشان برای هیچ جنایتی نمیلرزد و دهانشان بر روی هیچ ظلمی فریاد نمیکشد و پشت واژهای به نام «هنر» پنهان میشوند و میگویند؛
ما هنرمندیم و «به ما چه» که در جهان چه میگذرد؟!
و «به ما چه» که بمب فسفری چیست؟ و «به ما چه» که نسلکشی یعنی چه؟ و «به ما چه» که بمباران بیمارستان و قتلعام زنان و کودکان چه عواقبی دارد؟ و «به ما چه» که چه کسی ظالم است و چه کسی مظلوم و اساساً ما دخالتی نداریم در ظلمِ ظالم و مظلومیتِ مظلوم!!!
آسیبی که این تلقی و تعریف از هنر و هنرمند به مردم وارد میکند، کمتر از جنایت جنایتکاران جنگی نیست و هنرمند تبدیل میشود به یک موجود بیخاصیت و منفعل که «دنیا را آب میبرد و او را خواب میبرد»!
مکتب هنر برای هنر، متهم به چنین سکوت هولناکی ست!
استان گلستان، یک استان هنر خیز و هنرمند پرور است که از دیرباز تا دوران معاصر، نقش عظیمی در تحولات اجتماعی داشته و هنرمندانش توانستهاند زبان گویای جامعه باشند.
از بیبی خانم استرآبادی تا محمدجعفر شریعتمدار استرآبادی و از مختوم قلی فراغی تا نمونههای بسیار دیگر که زبان علم و هنر را به همآمیخته و در آگاه کردن مردم با زبان هنر، نقش داشتهاند.
محمدرضا لطفی موسیقیدان برجسته معاصر، یکی دیگر از آن هنرمندان است.
هنرمندی شاخص که آثارش نقش مؤثری در انقلاب مردم و دفاع مقدس داشته و امروز از او بهعنوان یکی از پیشگامان موسیقی ایرانی و نقش اجتماعی این هنر در تحولات معاصر، یاد میشود.
اعزام گروه تئاتر از گرگان به جبههها در دوران دفاع مقدس یکی دیگر از آن نمونههای اعلای کار فرهنگی و هنری است که هنرمندان گرگانی عازم جبهههای جنوب میشوند و در میان رزمندگان به اجرای نمایش میپردازند.
غرض اینکه استان گلستان، عقبهای چنین باشکوه و درخشان دارد و حتی در سه دهه اخیر، آثار ماندگاری در هنر حقیقتگرای انقلابی در شاخههای گوناگون هنری خلقشده است.
اینک وقت آن است که از نهادهای فرهنگی و هنری خصوصاً اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و از هنرمندان حوزههای گوناگون خاصه تئاتر و موسیقی و سینما بپرسیم در تبیین هنرمندانه تحولات اخیر منطقه و در جریان حماسه طوفان الاقصی و عملیات وعده صادق ۱ و ۲ چه نقشی داشتهاند؟!
آیا توانستهاند جریانی را هدایت کنند؟
آیا توانستهاند رویدادی مردمی را خلق نمایند؟
آیا یک بیانیه صادرشده است در محکومیت جنایات شرورترین جریان تبهکار تاریخ؟!
از دل آنهمه آموزشگاه تئاتر، چند نمایش با محوریت دفاع از مظلومان فلسطینی و لبنانی بیرون آمده است؟!
چند تابلو نقاشی کشیده شده است؟
چند قطعه موسیقی ساختهشده است؟
چقدر به تشویق هنرمندان برای ورود به عرصه اجتماعی در دفاع از مقاومت، پرداختهشده است؟!
آیا مدیران نهادهای فرهنگی و هنری توانستهاند هنرمندان را متقاعد کنند که بجای خلق صحنههای «سکسوالیته» و عرضه گونههای نخ نمای «ابزورد» حرفی جهانی ارائه دهند؟! امروزه در بزرگترین دانشگاههای جهان مانند «هاروارد»، دانشجویان هنرمند «پرفورمنسهای ضد جنگ» میسازند و به نشان اعتراض به نسلکشی در غزه، قیام هنرمندانه میکنند، در کنسرتهای آمریکا و اروپا، برخی خوانندگان به پرچم فلسطین و حتی ایران تعظیم میکنند آنوقت در استان گلستان، دریغ از یک کار خیابانی و میدانی تبیینی برای دفاع از مردم مظلوم غزه و لبنان به زبان هنر و با مشارکت هنرمندان رشتههای مختلف هنری!
و دریغ از یک اجرای سرود و موسیقی خیابانی به نفع مردم بیدفاع غزه و دریغ از یک نمایشگاه جمعی با موضوع صهیونیسم و مظلومیت غزه و...
ادعای اصحاب فرهنگ و هنر استان گلستان، امروز در همان «به من چه» باقیمانده است و از «به من چه» هنرمندان منفعل، به «به ما چه» مدیران رسیده است و هر که خلاف این دیدگاه حرفی در مورد هنر بزند، منزوی و مغضوب و خشن و مزدور نامیده میشود.
باتجربه چند دهه نفس کشیدن در میان هنرمندان شعر، موسیقی و تئاتر و تلویزیون و رادیو و سینما و داستان، سخن میگویم؛
در هیچ برههای از تاریخ بهقدر یک دهه اخیر ما عقبماندگی هنری نداشتهایم! و در هیچ دورهای اینچنین منفعل و پرت از اجتماع نبودهایم و در هیچ دورهای اینقدر در هنر، اسیر جریانهای سخیف و کمدانش و پرمدعا در هنر نبودهایم که امروز هستیم.
به بهانه «هنر سیاسی نیست»، هنر منفعل شده است.
به بهانه «هنرمند معترض است»، هنرمند تهی از اندیشه شده است.
به بهانه «هنرمند آزاد است»، هنر و هنرمند زندانی تفکرات مشتی جریان فرم گرای تهی از معنا شده است.
بودجههای فرهنگی و هنری، صرف چه میشود؟!
اگر یکدهم بودجهها، صرف توجیه هنرمندان میشد و مدیران بهجای پول پاشی، کرسی آزاداندیشی و جلسات تبیینی برگزار میکردند، اینقدر هنر و هنرمند را منفعل و پرت از جامعه جهانی نمیدیدیم!!
تا کی میخواهیم هنرمندان را پرت نگهداریم و با چند جشنواره و فستیوال نمایشی، ادعای زندهبودن هنر و هنرمند را فریاد بزنیم حالآنکه زندهبودن هنر و هنرمند در اثرگذاری اجتماعی و جریان سازی و فرهنگسازی است.
کاری که نهادهای فرهنگی و هنری گلستان از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تا شورای فرهنگ عمومی در آن ناتوان بودهاند و فقط حرفهای تکراری بوده است که زدهشده و بیلان کاری بوده که نقش بسته است.
آیا خبردارید در استانهای دیگر چه میگذرد؟!
صداوسیما، حوزه هنری، سازمان تبلیغات اسلامی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، شورای فرهنگ عمومی و هر نهادی که متولی امر فرهنگ و هنر است، در سکوت یکساله هنرمندان استان در وقایع اخیر مقصر است اگرچه معتقدم این قصور تشکیکی است و شدت و ضعف دارد.
هنرمندان حوزههای گوناگون هنری هم نیکوست، آزادگی و شجاعت و انسانیت خود را آشکارا اثبات کنند و بدون ترس از تمسخر جریان شبه روشنفکری، به خلق و ارائه اثر در حمایت مردم غزه و لبنان و به رخ کشیدن قدرت ایران بپردازند و در این مقطع مهم تاریخی، اثرگذار باشند.
لااقل این بار و در این موضع، از جوانان اروپایی و آمریکایی که در دفاع از مردم مظلوم غزه، کتک خوردند، تقلید کنیم.
اکنون باید از خود بپرسیم در کدام طرف تاریخ ایستادهایم؟!
اگر طی ماههای آینده در مورد شهادت سرداران مقاومت (سلیمانی، هنیه، نصرالله و …) و در مورد مردم بیدفاع غزه و لبنان چند قطعه موسیقی، چند نمایش خیابانی و صحنهای، چند فیلم و نماهنگ کوتاه، چند نمایش رادیویی و تلویزیونی، چند تجمع هنری و چند بیانیه محکومیت غیر فرمایشی، چند رویداد خلاق هنرمندانه در دفاع از مردم غزه با مشارکت هنرمندان حوزههای گوناگون هنری، روی ندهد، یعنی تمام نهادهای فرهنگی و هنری رسالت خود را انجام ندادهاند.
من در مقام قضاوت نیستم اما در این مقام هستم که بگویم؛
بیزارم از هنر و هنرمندی که چشمهایش را به وقایع اخیر منطقه و تحولات جهانی بسته باشد و اعلام برائت میکنم از مدیرانی که دغدغه فرهنگیشان، خلق رویداد برای تبیین و تشریح وقایع این روزگار نیست.
سکوت سرد هنرمندان گلستانی و مدیران برخی نهادهای فرهنگی و هنری، در مواجهه با جنایات رژیم صهیونیستی و نسلکشی مردم غزه، هولناک است.
«أَیْنَ تَذْهَبُونَ؟»…
*مجتبی طالبی، مدرس فلسفه دانشگاه بینالمللی المصطفی ایران نمایندگی گلستان و دانشگاه فرهنگیان ایران، معاون صدا، نویسنده و تهیهکننده صداوسیمای گلستان، مدیر دفتر شعر و موسیقی و سرود صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مرکز گلستان است که در سال ۱۴۰۱ بهعنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی در استان گلستان معرفی شد.
از وی تا به امروز آثاری چون درآمدی بر رسانه دینی، چهارمقاله در باب مهدویت و منجی گرایی، در وادی عشق و طلب، ساعت بهوقت ماه، لغت موران به روایت موری از تبار انسان، فیلسوف کوچولوی من و روایت سرخ منتشرشده است.
نظر شما